یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

دولت سیزدهم آغاز شد و کنار ده‌ها دولت‌مرد که حالا باید سنگینی بار مسئولیت را روی دوش خود حس کنند، من و تو هم مسئولیتی قدر خود داریم. راستش ابتدای دولت روحانی، به مشاوره و گفت‌گو نگذشت... یا به سبب شور جوان‌تر بودن یا به دلیل بدبینی مفرطی که به شخص رئیس جمهور و دولتی که تشکیل خواهد داد داشتیم، اصلا دل و زبان به انجام وظیفه احتمالی یاری نمی‌کرد...
حالا یا به سبب پیری یا به سبب امید دوست دارم وظیفه کوچک به قدر محتوا یک پست و در موضوعی که فکر می‌کنم می‌فهمم‌ش و یا مطمئن‌م گفتن‌ش باید، بگویم.
در دو پست، در باره نسبت بین مسکن و ساختمان و معماری می‌گویم؛ با فهمی که از خیز دولت جدید پیدا کرده‌ام و نگرانم.

 

انتخابات مجلس یازدهم پیچیدگی‌های خاصی پیدا کرده است؛ پیچیدگی‌هایی که. البته جدید نیستند و تقریبا چهار دوره اخیر مجلس و ریاست جمهوری را نیز با همین پیچیدگی‌ها سپری کرده‌ایم اما عجیب‌ند که نه در بین صاحب‌نفوذان و اصطلاحا نخبه‌ها و نه در بین مردم ظاهراً هنوز این تجربه به قدر لازم ته‌نشین نشده است تا از این درس بگیرند. حافظه سیاسی ما به شدت کوتاه و کم‌عمق شده است و به شخصه این رسانه‌ی جدید یعنی همین بستر مجازی ارایه پرفشار محتوا را یکی از مسببان جدی این کم شدن حافظه‌ها می‌دانم که ... بگذریم.

Displaying هندسه پیچیده انتخابات ...

تابعیت حق می‌آورد و وظیفه!
وقتی اهل یک کشور هستی انتظار داری آن کشور تو را دریابد و کمک‌ زندگی‌ت باشد و در قبال آن هم خود را به خدمت اصول آن کشور وامی‌داری.
اما وقتی اهل دو کشور باشی مسأله یک جوری قابل مدیریت است.
می‌توانی مثلا تمام انتطارات‌ت را به یک کشور ببری و تمام خدمات‌ت را به دیگری!
می‌توانی از یکی پول دربیاوری و در دیگری خرج کنی!
می‌توانی در یکی زمین داشته باشی و در دیگری زمان بگذرانی.
در یکی هویت‌ت را قاب کنی و به دیوار بزنی و در دیگری بی‌هویت و فرهنگی فقط به لذت بیش‌تر فکر کنی.
تازه وقتی از یکی به دیگری رفتی نق بزنی و وقتی برگشتی افسانه بگویی و اگر هم در یکی بدنه‌ی مدیریتی خاضعی باشد، اصلا از آفیسری فلان دانشگاه دست دوم و سوم یکی بیایی و این جا یک‌شبه هیبت علمی دانشگاه مطرح این ور شوی....انگار دو تابعیتی تمام بچه‌زرنگی‌ست!
اهل دو کشور بودن صورت رسمی و عمیق دورویی‌ست و این در اخلاق خلاصه نمی‌شود. این عمیقأ به مسائل کشور و مصالح یک بوم ارتباط پیدا می‌کند.

خبر حادثه غم‌انگیز مسافربری اوکراینی در آسمان حوالی تهران دقیقا در صبح روشنی که اولین اقدام ایران در مقابل با نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه می‌رفت رسانه‌های جهان را به هم بریزد در عین تلخی عمیقی که داشت، دست‌مایه رسانه‌ها برای به حاشیه بردن اخبار جنگ نیز شد.
حادثه خیلی عظیم بود. هشتاد و اندی از فرزندان ایران در آتش یک خطای -هرچند پرتکرار در جهان اما هنوز غیرقابل پذیرش- سوختند و طبعا ملت ما را داغ‌دار کردند.
اما این ضایعه همان‌قدر که برای ما ایرانی‌ها سخت بود، برای کانادایی‌ها هم سخت بود و جا دارد همین جا تسلیت‌م را به جاستین ترودوی خوش‌تیپ، نخست وزیر کانادا به خاطر ضایعه از دست دادن جمع بزرگی از شهروندان خدوم و پرانگیزه‌ی کانادا اعلام کنم.

Displaying کانادا و پرواز ۷۵۲ تهر...

امشب جلسه مهمی در مورد گام پنجم اقدامات ایران در قبال برجام پاره پاره در حال برگزاری است.
این بهترین فرصت برای اولین موضع رسمی کشور در پس این شرارت عظیم است. این بهترین زمان برای خروج رسمی ایران از کلیه تعهدات برجامی و حتی ان‌پی‌تی‌ست. ما هم‌اکنون در موضعی نیستیم که کسی جرات کند بیش از این پا روی دم‌‌مان بگذارد.(۱)
ایران امروز شیر زخم خورده‌ای‌ست که دوست و دشمن هرگز به این تصمیم نمی‌توانند ایرادی بگیرند. امشب و فردا اصلا روز عزا نیست!
ما امروز در اوج وحدت داخلی نیز هستیم و همه به برکت خون سیدالشهدای مقاومت است.
این تصمیم همین امشب می‌تواند در پشت آن درهای بسته گرفته شود و فردا در غلغله عشاق شهید و شهادت در خیابان‌های تهران، رسماً به تمام جهان مخابره شود.
این پیام خیلی خیلی صریح خواهد بود و جهان نیز خوب متوجه‌ش می‌شود.
و تازه این ابتدای راهی‌ست که تا قدس کشیده خواهد شد...
تیغ تشنه‌ای که از نیام برآمده به درون بازنخواهد گشت و دسته‌ای که به صبر سال‌هاست فشرده می‌شود حالا حالا در تکاپو و رقص خواهد بود.
بسم الله الرحمن الرحیم...


(۱) عراق را ببینید که چه راحت - فارغ از ضمانت اجرایی و چالش‌های واقعی پیش روی عراق در این موضوع- امروز خروج این کثافات را از عراق تصویب کرد. این جرات و قدرت برآمده از خون شهید و نتیجه شرایط موجود است. ایران نیز کارش امروز راحت.تر از فردا برای این تصمیم است.

صحبت از انتقام سخت در بین مردم جدی‌ست و دارد به مطالبه‌ای عمومی بدل می‌شود. طبعا روشن‌فکرهای جامعه نیز به دنبال هدایت توده، از «میل به انتقام» می‌گویند و این که چقدر می‌تواند مخرب باشد! با دغدغه تلاش می‌کنند تا ایران‌دوستانه و ملی‌گرایانه‌ به عاقبت ایران در پس شروع تقابل جدی با جهان بی‌اندیشند و به ما بفهمانند که «از زنده باد مرده باد بیرون بیایید و دقیق‌تر نگاه کنید، آن پرچم در باد نباید از اهتزاز بیفتد.» فارغ از این که پرچمی تا فقط سه رنگ باشد، حتما از اهتزار خواهد افتاد و چون نام الله معنای‌ش بدهد هیچ وقت از اهتزار نمی‌آفتد و نیاز به تقلا و مویه ندارد.
آن‌ها ما را می‌ترسانند که «به قانون چشم در برابر چشم روی آورده و جواب ترور را با ترور دیگری» بدهیم. آن‌ها تصور می‌کنند که پیش‌بینی معقولی از آینده منطقه دارند: ما وارد یک نبرد متقابل می‌شویم و بعد هم در دعوا که حلوا پخش نمی‌کنند! می زنیم و می‌خوریم. و این میان هزینه زدن و خوردن‌ها برای ملت ما بیش‌تر خواهد بود. آن‌ها برای ملت‌شان خیرخواهی می‌کنند و راست‌ش را بخواهید من در معدودی نوشته‌ها صداقت هم دیدم و فکر می‌کنم در این برکت وحدت ملی به جای انگ و طعنه و دعوا بد نیست روی همین هم با هم حرف بزنیم.

Image result for حاج قاسم سلیمانی  نماز"

حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
و جز این نباید می‌شد. اصلا اولین روزی که لباس سربازی اسلام به تنی رفت، کفن گل‌گون هم زیرش دارد.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
و چه تقدیر بابرکتی‌ست شهادت. و چه سخت است انتهای داستان یک مجاهد را جز شهادت تصور کردن...
حاج قاسم سلیمانی شهید شد‌.
تا همین آخرین دقایق داشت می‌جنگید. عرق می‌ریخت و بی هیچ حاشیه در راه اسلام و ندای جهانی انقلاب اسلامی مجاهدت می‌کرد. حاج قاسم! مبارکت باشد این گوارای گرم فرح‌ناک ابدی.... این هم‌نشینی به‌ترین‌ها و هم‌سایه‌گی انوار قدسی.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
ما از شهادت بزرگ‌ترین‌های‌مان جز خیر ندیدیم. ما را شماتت نکنید و برای ما مویه نکنید. ما امروز در قله‌های عظمت خود هستیم.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
کسی که تقوای‌ش یگانه‌اش کرده بود. کسی که کسی جای‌ش را نمی‌گیرد. زخمی عمیق بود فقدان او که جای‌ش پر نخواهد شد. حالا باید برای غربت انقلاب و مقاومت، غربت ره‌بری و از همه دردناک‌تر غربت حضرت بقیه‌الله‌الاعظم گریست... و کمر بست.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
برکت شهادت‌ش برای ما، غربت‌ش برای امام - که به عزم و اراده و عرق و خون مجاهدان ان‌شاءالله مرتفع خواهد شد- اما روسیاهی‌ش و هزینه‌هایش قطعا پای آمریکا خواهد بود.
هزینه سلیمانی یک رییس جمهور با یک ناو، یک پایگاه و حتی یک کشور نیست. خون سلیمانی اول منطقه و بعد عالم را خواهد گرفت.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
فرمانده ارشد و رسمی کشور ایران که به دعوت رسمی عراق در آن‌جا فرماندهی می‌کرد. به طور رسمی و با دستور رسمی رئیس جمهور آمریکای متجاوز و در خاک عراق.
ایران حالا باید به صورت کاملا رسمی و کوبنده انتقام بگیرد. در واقع دشمن هم فقط همین صراحت در رفتار و قاطعیت را می‌فهمد و لاغیر. و این جدای از انتقام‌های خرد و کلانی‌ست که محبان جهانی سلیمانی در گوشه گوشه‌ی منطقه و جهان از خرد و کلان ایالات متحده می‌گیرند...
 

چرا باید از ایران نرفت؟
هر زمان که تنشی در کشور می‌افتد، گفت‌گو از مهاجرت هم بالا می‌رود. این بار بعد از تنش بنزین، که تنشی روی تنش‌های مکرر ایرانِ تدبیر و امید بود، دوباره صحبت از مهاجرت و تصور ساخت بهشتی برای زندگی فردی، خارج از ایران داغ شده است. این بار من از کسانی که انتظارش را نداشته‌ام نیز شنیده‌ام...
خب واقعا چرا باید از ایران نرفت؟ «ایرانی بودن» یا «غیرت وطنی» یعنی خون و خاک این ظرفیت را دارد که کسی را یک‌جانشین کند؟
خیلی باید ساده باشیم که در رقابت بین جنگل‌های شمال و دامنه‌های سبز آلپ فکر کنیم کسی ممکن است این را به آن ترجیح بدهد؟
در کویر مصر عیش کند یا در نوادا در بلک‌راک‌سیتی!؟
دیسکوبارهای شبانه تایم اسکوئر کجا و این کافه‌های قبل نیمه‌شبْ به زورِ اماکنْ بسته‌ی ما کجا؟
پیاده‌روی سبز برود از «مسیر سبز» اسالم به خلخال یا از «مسیر بلند» شامونی تا والای جنوبی؛ از فرانسه تا سوئیس.
آبشار دوقولو برود یا نیاگارا… و قطعا نیاگارا!
پشت لپ‌تاپ در تهران سهم‌ش را از جیب خلایق بگیرد یا در منهتن؟
اصلا چرا باید کسی بین این دوگانه‌ها توقف کند و اصلا چرا باید یک نام یا مکان جغرافیایی برای کسی مهم باشد؟! این الکی ایرانی‌بازی‌های فرودگاه امام را به کل نمی‌فهمم…
چه چیز ایرانِ امروز هست که ممکن است کسی را مجاب کند تا از این خاک نرود و بماند؟!

Displaying وطن کجاست؟ - چرا باید ...

معماری پس از مدرن در ایران را اگر بشود در نوع خاص یا رفتار خاصی جست‌جو کرد شاید بتوان از گونه‌ی نابالغ و کاریکاتوری معماری بدساز پرطمطراق و مزورانه‌ای صحبت کرد که در میان زبان معماران و دانش‌جویان معماری به «معماری کرجی» معروف است. علت این نام‌گذاری نیز مشخص است. شهر کرج در دهه سوم انقلاب اسلامی، توسعه‌ی کالبدی خارج از تصوری را تجربه کرد که نتیجه‌ی مهاجرت بی‌نظیری از سراسر ایران به کرج بود. کرج در این سال‌ها هنوز از استان تهران مستقل نشده بود و به عنوان پشت‌وانه‌ی اقتصادی تهران نیروی کار وسیعی‌ را روزانه به سمت پای‌تخت روانه می‌کرد. همین توسعه جمعیتی بی‌محابای کرج بود که در واپسین سال از همین دهه، کرج با استقلال از استان تهران خود مرکز استانی جدید شد... توسعه بی‌محابای کالبدی و جمعیتی کرج در کنار آفات متعدد و ناهنجاری‌های فرهنگی مشهود و معروفی که برای کرج داشت، در معماری نیز کرج را تجسم نوعی آشوب و هرزه‌گرایی معمارانه کرد.

اربعین چهارسال پیش بود؛ در بحبوحه‌های راه نجف کربلا، وقتی اختلاف محسوس پوشش و ظاهرمان سوال مردم را برمی‌انگیخت و وقتی هدایای هنری و طراحی‌شده‌مان برای‌شان وجد به هم‌راه داشت، برای معرفی خودمان به هزاران نفر با افتخار در جواب این که از کجا آمده‌اید؟ می‌گفتیم «جامعه الفن بالطهران» و در جواب ده‌ها کاروان اروپایی و آسیایی -که تقریبا باورشان نمی‌شد این هیبت عالی کاروان هیئت هنر را که از ایران باشد- وقتی سوال می‌کردند از کجا آمده‌اید؟! می‌گفتیم «Tehran; University of Art» و شوق و ابهام پرشان می‌کرد که مگر چنین چیزی هم وجود دارد؟! و این قدر با شکوه!!؟

همان‌جا به برادر بزرگ‌م علی آقا -گرافیست خوش نام و دانش‌جوی سال‌های ۸۲ تا ۸۷ دانش‌گاه هنر- گفتم به نظر شما چقدر باید هزینه می‌کرد کشور یا نه حتی همین دانش‌گاه هنر خودمان چقدر باید هزینه می‌کرد تا نام خودش را به سه زبان زنده دنیا در بین ۲۰ میلیون انسان شریف این چنین جا بیاندازد!؟ این قدرت بزرگ نه از آن ما بچه‌‌های این سال‌های دانش‌گاه هنر که به تمامه و بی‌ابهام از آن صاحب این حماسه بود و ما کاسب‌کاران خوش‌به‌حال و خوش‌تقدیر این خوان کرم بزرگ. مانند بچه‌پول‌دارهایی بودیم که انگار از خوش حادثه در زمانه‌ای به بلوغ رسیده‌بودیم که ثروت هنگفتی در انتظار ما باشد.. هیئت هنر همه ثروت ما بود در این سال‌های زندگی با هنر. #هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

دانش‌گاه‌های معتبر دنیا هر کدام کانون‌هایی، کلاب‌هایی، جشن‌واره‌ها و بیینال‌هایی فراتر از برنامه‌های مرسوم و جاری خودشان دارند تا قدیمی‌های دانش‌گاه را هم هم‌واره خانواده خودشان بدانند و جامعه قدرت‌مند خودشان را بازتعریف کنند. یادم هست همین چند وقت پیش دانش‌گاه نه چندان معتبر کلدونین گلاسکو (نه آن دانش‌گاه معتبر گلاسگو معروف) محض این که یکی از دانش‌آموخته‌گان‌ش رئیس جمهور کشوری دیگر شده است تبریک رسمی ابزار کرد. این طور دانش‌گاه‌های حتی کم اهمیت جهان هم برای خود سوابق دانش‌آموخته‌گان را مایه عزت و بزرگی و افتخار می‌بینند. بودجه‌های وسیعی خرج این جامعه‌سازی گسترده در جهان امروز می‌شود. وقتی به داخل کشور نگاه می‌کنیم تقریبا کم‌تر دانش‌گاهی از کشور ما هنوز به این سطح از بلوغ رسیده است. اگر موشکافانه‌تر نگاه کنیم به جز ساختار، کم‌تر دانش‌جویانی هم به این بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که چنین جامعه وسیعی را در پیرامون یک دانش‌گاه بتوانند تصور کنند و ارزش‌ها و قدرت‌هایی که این میان تولید می‌شود را پاس بدارند. ما در ایران مفهوم دانش‌جو و دانش‌آموخته را ابدا کنار هم به کار نمی بریم. در حالی که دانش‌آموخته یک دانش‌گاه، سفیر و نماینده آن دانش‌گاه می‌شد اگر می‌گذاشتیم...

این سال‌ها مدام به این فکر می‌کنم که چه طور هیئت هنر رشته اتصال من یعنی فارغ‌التحصیل و دانش‌آموخته سال‌های ۸۵ تا ۸۹ دانش‌گاه هنر را با دانش‌گاه‌م وصل کرده است و نمی‌گذارد که ببرد... این خدمت بزرگ چقدر ارزش ریالی و معنوی دارد؟ جامعه بزرگی از دانش‌جویان و  دانش‌آموخته‌گان دانش‌گاه هنر در کنار جامعه بزرگ‌تری از دانش‌جویان و دانش‌آموخته‌گان هنر...چقدر باید تلاش می‌کردیم تا چنین جامعه بزرگی بسازیم؟! کاری که به لطف سفره محبت حسین (ع) این‌ سال‌ها انجام شد و هر روز نو به نو می‌شود...#هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***