معماری انقلاب اسلامی ۵ ؛ معماری کرجی مهستان
معماری پس از مدرن در ایران را اگر بشود در نوع خاص یا رفتار خاصی جستجو کرد شاید بتوان از گونهی نابالغ و کاریکاتوری معماری بدساز پرطمطراق و مزورانهای صحبت کرد که در میان زبان معماران و دانشجویان معماری به «معماری کرجی» معروف است. علت این نامگذاری نیز مشخص است. شهر کرج در دهه سوم انقلاب اسلامی، توسعهی کالبدی خارج از تصوری را تجربه کرد که نتیجهی مهاجرت بینظیری از سراسر ایران به کرج بود. کرج در این سالها هنوز از استان تهران مستقل نشده بود و به عنوان پشتوانهی اقتصادی تهران نیروی کار وسیعی را روزانه به سمت پایتخت روانه میکرد. همین توسعه جمعیتی بیمحابای کرج بود که در واپسین سال از همین دهه، کرج با استقلال از استان تهران خود مرکز استانی جدید شد... توسعه بیمحابای کالبدی و جمعیتی کرج در کنار آفات متعدد و ناهنجاریهای فرهنگی مشهود و معروفی که برای کرج داشت، در معماری نیز کرج را تجسم نوعی آشوب و هرزهگرایی معمارانه کرد.
معماران به اصطلاح بساز و بفروش، کرجِ ارزان را دستمایه ساختههای وسیعی کردند که نیاز بود سلایق قومیتها و فرهنگهای مختلف مهاجر را تامین کند. مهاجرینی که در عین اختلاف فرهنگی و نگاههای زیباشناسانه مختلف، در تجددخواهی و تشابه به جهان جدید و فرار از فرهنگ بومی با هم مشترک بودند، نطقه معماری کرجی همینجا بسته شد. گونهای از معماری که در همه دستگاههای نشانهشناسانه نیز ورود میکرد و فراخور نیاز میتوانست از هر جایی فرمها و تناسبات و هندسهها را -صدالبته واژگون و در بدترین نوع ترکیب- را اقتباس بلکه سرقت کند.
در «پسامدرن ایرانی» خواندن معماری کرجی هیچ طعنهای نیست؛ هرچند ارزش و افتخاری هم ندارد. معماری کرجی در پی کیفیات جدید بود و به دنبال معانی میگشت اما این معانی از سطحیترین لایههای فرهنگ و سلیقه و در واقع مُد، در پس تقلیدهای گسترده کاریکاتوری از جهان معاصر شکل میگرفت؛ معماری فاقد هرگونه ارزش هویتی و فرهنگی و بدون برد خاص تمدنی که حتی به دلیل ساخت و ساز بد بسازبفروشی متداول در آن، جواب کاربری ساده خودش را هم نمیداد و خیلی زود توسط کاربرانش با افزودههای نامربوط به آشوبی بیبدیل میرسید... معماری کرجی شاید اولین و تنها سبک معماری باشد که در دوران انقلاب اسلامی میتواند احصا شود و در مورد آن حرف زده شود هرچند هنوز نیم قرن لازم نگذشته که بتوانیم تمام جوانب آن را مورد بررسی قرار دهیم.
برای دانشجویان معماری نیمه اول دهه سوم انقلاب و به خصوص دانش جویان معماری دانشگاه هنر که برای برخی واحدهای درسی خود به کرج میرفتند، یکی از شاخصترین آیکونهای معماری کرجی پاساژی معروف در حسن آباد در شمال کرج بود. مرکز خرید مهستان با سطح اشغالی وسیع در جنب یک پارک شهری که در اوج بدسازی و بیسلیقهگی، آیکونی برای نوع اسلامی-ایرانی معماری کرجی بود. بنایی مزورانه با ترکیب رنگ و متریال به شدت نامتوازن که تا گلوگاه تراکمش را پرکرده بود و فاقد هر نوع نوآوری حجمی بود. بنایی که طاقنماهایی تزویری با قوسهایی نامربوط از سنگ و شیشههای رفلکس آبی و کنگرههای عربی بدون وجهی که سرتاسر خط آسمان بی رمق و بدون فراز و نشیبش را پر کرده بود، تصویر اصلی ذهنی آن را میساخت.
بارها شاهد تمسخر به حق مهستان کرج توسط عموم جامعه معمار و دانشجوی معماری و حتی بدنه مردم بودم و در هر سطح علم و دانشی، نقدی روشن و منطقی به این بنا وجود داشت؛ چیزی که تقریبا مولفه تمام الگوهای معماری کرجی نیز هست.
***
اما چرا این مهم است؟ چرا پرداختن به بنا و اندیشه و تجربهای که مشخصا هیچ ارزش پرداخت ندارد مهم است؟ اصلا اینها عناصر ساخت «معماری انقلاب اسلامی» هستند؟ مشکل کجا بود که این بناها این قدر راحت پهنههای شهرهای ما را گرفتند؟ مشکل به تمامه در جهان معماری بود یا عناصر دخیل در این تجربه اسفناک را باید در خارج از معماری نیز جستجو کرد؟
مشکل یا حداقل بخش موثری از آن جایی دیگر در ورای معماریست و از این جا به بعد را باید نامعماری خواند. مشکل از فرهنگ عامه و تجربههای طبیعی یک ملت است؟ مشکل از تلقی نخبهگانی و حاکمیت از این فرهنگ است؟ یا مشکل از جای دیگر است...
***
«مهستان بنایی است که در کرج بنا شده است. نوشتار فعلی به دنبال تبیین نشانه شناختی این بنا بر اساس چارچوب های نظریه ای- فرهنگی امروزه است و تشریح آن بر اساس این نکته بنا می شود که چگونه عناصر معماری و فرهنگی قدیم و معاصر را در خود جمع کرده است و آن را در قالبی به نام سنتی- مدرنیسم و سپس محلی- جهانی تشریح و توضیح می دهد که می توان یک فضای معناساز را در جهان امروز بر اساس فرهنگ ایرانی ترسیم کند؛ در حالی که مردم محور است ولی بیهودگی در معماری ندارد. هم استحکام دارد و هم از مصالح محلی ساخته شده است و هم درون گراست که فضای داخل و برون را از هم جدا می کند و سبب آرامش بخشی است.»
این کلمات مشعشع، مدخل مقالهای علمی!تخصصی! از چند ده مقاله یکی از استاد تمام های دانشگاه مشهور کشور است که به تازگی دبیری شورای انقلاب فرهنگی را نیز به انتخاب و رای اعضای این شورا گرفته است. سید سعیدرضا عاملی که متولد ۱۳۴۰ کرج است و معاون پیشین برنامهریزی و فناوری اطلاعات و معاون طرح و توسعه دانشگاه تهران نیز بوده است. کسی کالجش را هم در امریکا خوانده و سالهای انقلاب را در مدارج علمی رشته فنی در ینگه دنیا طی کرده و در میانه به سمت علوم انسانی و حوزوی آمده و حالا در کسوت لباس اهل دانش اسلامی پیش روی ماست؛ یعنی جهان را دیده و مدرن و پسامدرن را هم لمس کرده و در انقلاب و بستر زیست اسلامی هم وارد شده و انتظار خطاهایی این چنین به نحوی غیرتعمدی از او کمتر منطقیست.
سید سعیدرضا عاملی در این مقاله در همان سالهای میانی دهه سوم و مقارن با ساخت بنا نوشته شده است، در پس ۴۰ صفحه خشت سخن، مهستان را جامعالجمع سبکهای دوران اسلامی، جامع تمام ارزشهای معماری سنتی و بومی بر اساس مطالعات پیرنیا (!) و جامع سنت و مدرن، ایرانی و جهانی، بومی و بینالمللی و خلاصه عصاره معماری انقلاب اسلامی میداند.
به راستی این تلقی یک نخبه اجتماعی علمی و حالا موثر سیاسی کشور از معماری نتیجه چیست!؟ نتیجه نوع آموزش ما؟ نوع فرهنگ ما؟ یا اصلا این تقریر نخبهگانی ما از معماریست؟ سوال اما جواب سادهتری دارد و به نظر من و صدالبته از بعد نامعماری همین مساله معماری کرجی یا همان پسامدرن انقلاب اسلامی را مهمتر میکند.
معمار این تزویج سنت و تجدد در مهستان کرج کیست؟ میتوانید حدس بزنید!؟ احمدرضا عاملی ، برادر سعیدرضا عاملی دکترای سازه از همان ینگهی دنیا! با نیم دوجین افتخارات علمی مشابه برادر، طراح پروژه مهستان است! پروژهای که با مشارکت سازمان مسکن و شهرسازی استان تهران و به طراحی این بزرگواران پیاده شده است! سید سعیدرضا عاملی، استادتمام دانشگاه تهران، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور ایران برای آن که ساختمان مهستان برادرش را ارزشمندتر کند حاضر است ۴۰ صفحه مهمل ببافد و تمام میراث معماری کشور و دانش عمیق ان و تصویر تمدنی آن را به تمسخر بگیرد و بعدتر در جایگاهی سخت فرهنگی برای فرهنگ من و تو تصمیم بگیرد!
هویتهای فرهنگی قدیم و جدید: رمزگشایی تمدنی و معماری سنتی - مدرن و ملی- فراملی مهستان (!!!)
کلیک کنید و اصل مقاله مشعشع مهستان را از نشریه نامه صادق بخوانید
جالب است بدانید خود جناب طراح نیز پس از ساخت بنا، در قالب گفتگوها و مقالات و مصاحبههای مختلف با رسانههای تخصصی و عمومی، مجموعه تالیفات برادر را مکرر تَکرار است و به نوعی پروپاگاندایی کامل پیرامون اسلامی-ایرانی بودن بنا ترتیب دادهاند! همین میشود که امروز هرجای وب پارسی را نیز جستجو کنیم، تبلغات وسیع معماری ساختمان مهستان را میبینیم که بر تمرکز معماری بنا بر الهام و زندهسازی معماری ایرانی در دورههای مختلف همانند دوران صفویه و دیلمیان و.. و تلفیقی از معماری اسلامی و غربی استفاده شده تاکید دارد و مرکز خرید مهستان را چونان بازاری سنتی و ایرانی به زبان معاصر جهانی تصویر میکند!
***
مقصر این تلاقی عجیب علم و بازار در معماری کرجی البته جریانهای وسیعتری هستند که متاسفانه اعاظم مبانی نظری معماری اسلامی در دانشگاهها را نیز شامل میشود. تقلای باشکوه(!) و قابل فهم این جریانات در ساخت مبانی نظری اسلامی و اسلامیسازی صوری همه امور به خصوص در مواجهه با رفتارهای معاصری که عمیقا ریشه در واقعیاتی خارج از فهم مبانی نظریها دارد و از سوی دیگر ارزشگزاری دانشگاهی وسیع به پژوهشهای صرف که از منظر نوشتاری قابل بیان باشند -فارغ از محتوا- و رشد قارچگونهی مجلات علمی پژوهشی به سردبیری خود اعاظم همه و همه این جرات را به غیرمتخصصی نظیر نگارنده مقاله مشعشع میدهد که در این برکه گلآلود ماهی پاساژ برادر را بیرون آورد.
مشخص است که «عاملی» بسازبفروش دارد بر قاعده بازار عمل میکند. او ذرهای تردید ندارد که نباید حجم بنا حتی سانتیمتری از تراکم حداکثر ممکن کمتر باشد. او شک ندارد که بنا باید مراتب تزویر را کاملا طی کند تا در بستر تجاری کرج بماند. البته او طراح خوبی نیست یا اصلا طراح نیست که حتی به مانند سایر نمونههای کرجی نمیتواند یک بنای قابل تحمل تحویل ما بدهد و یک توده نچسب به شهر و منظر آن تحویل میدهد اما همه کارهای عاملی بسازبفروش از روی عقلانیت ابزاری -بخوانید سودجویی بازار مکاره ساختمان در کشور- است. اما عاملی محقق در انتحار علمی عجیبی و در همآهنگی قابل تاملی با کانون بازاری خانوادهش دارد نقش توجیهگر این سوداگری را بازی میکند و با ابزاری که جریان اسلامی-ایرانیزده مطالعات معماری در دانشگاهها دستش دادهاند از عجوزه مهستانی عروسی اسلامی-ایرانی در نشریات علمی تخصصی میسازد. البته که او ترفیعش را میگیرد و دست آخر هم عنان فرهنگ من و تو را به دست میآورد.
ادامه همین جریان مزورانه کرجی در معماری اسلامی میشود همین مساجد ساخته اعاظم نظری معماری اسلامی که در زمان لازم پشتوانه نظری دانشگاهی خود را نیز به همراه دارند. این تقارن دانشگاه مشروعیتبخش با بازار نامشروع در معماری، جای دیگری با دیالوگ مشابه نهاد قدرت مشروعیتبخش با بازار نامشروع در معماری قابل مقایسه و تامل است که در یادداشتهای آتی به آن خواهم پرداخت.
پ.ن ۱ : آیا ما در ایران پس از انقلاب اسلامی شاهد سبک هستیم؟! برخی از جریانهای ذاتگرا و دغدغهمند سالهاست پیرامون این پرسش قلم فرسایی میکنند و بر رد و یا تایید وجود سبک معماری یا حتی در امکان یا عدم امکان تحقق آن در زمان اخیر حرف میزنند. متاسفم که اذعان میکنم اگر سبکی هم باشد به ناخواست همین معماری کرجیست!
پ.ن ۲ : واقعیت به دلیل عدم ارتباط مطالعات و دانش نویسنده این مقاله با مقولات عرصه معماری تا پیش از مسئولیت فرهنگی او این مقاله که در سال ۸۵ منتشر شده است اصلا مهم نبود. اما حالا وضعیت با سپردن بخشی از سکان فرهنگ کشور به ایشان کاملا فرق میکند و از بعد نامعمارانه مقوله حتی مورد توجه جریان معماری کشور نیز قرار میگیرد.
سایر یادداشتهای معماری انقلاب اسلامی را در یانون بخوانید.
- ۹۸/۰۳/۱۲