لیست من :)
شاید برای آدم های مهم ارائه نظر شفاف در خصوص انتخاب هاشان در یک انتخابات رسمی، به منزله فداکاری
یا بیکلهگی به حساب بیاید چرا که مرزبندی هاشان با گروه ها و افراد روشن می شود و به تبع آن وجه هایی از دست می دهند. اما برای امثال من که این طور نیست. مثلا کسی نمی تواند انکار کند حضرات آیات مهدوی کنی و مصباح یزدی با ورود به عرصه انتخابات در این سطح به نوعی آبرو گذاشتهاند و گذشتن از آبرو کار هر کسی نیست، اما من نوعی اگر موضعم در انتخاباتی روشن باشد چیزی در این راه نداده ام ، تازه اگر به دست نیاورده باشم!
قرار دارم در این مطلب فهم تا به این جای خود را از عرصهی انتخابات امسال در قالب ارائه لیستی که تا به این جا به آن رای خواهم داد با شما به اشتراک بگذارم. و دو هدف از این کار دارم.... یکی خیری احتمالی ست که از جانب این کار به دیگران برسد و دیگری خیری قطعی که برای خودم در این کار هست. آن خیر احتمالی از این جا ناشی می شود که می دانم برخی دوستانم ممکن است محض مشورت برایشان مطلوب باشد دانستن فهم دیگران و متاسفانه در این ایام فرصتم نشد که تک تک شان را ببینم و با هم حرف بزنیم. و آن خیر قطعی از این جا برمیآید که از دوستان شناس و ناشناسم یقینا هستند خوبانی که اگر ببینند بر خطا دارم می روم به قدر امر به معروفی و صلاح و مشورتی سعی کنند مانع از خطایم بشوند و این برای من سود کمی نیست....
اما بپردازیم به انتخابات.
از وجوب شرکت در آن که گذر می کنیم؛ چه این که عقل اگر تنها جزئی نگر هم باشد این وجوب را درک می کند و لاجرم این چند خط هم با دوستان عاقل نوشته شده است وگرنه قوم لایعقل را امیدی به خیر نیست.....
در مورد صف آرایی های اصلی انتخابات هم احتمالا نظرم برای دوستانم تا حدودی روشن است. مبنای کسی چون من برای انتخاب، شناخت خود افراد است و این که آیا اصلح هستند یا نه، اما از لیست ها و سفارش های بزرگان هم فراری نیستم چرا که پرسش و استشاره از عالمان و بزرگان خود یکی از مهم ترین راهکارهای رسیدن به پاسخ است. بنابراین عمده توجهم در انتخاب به دو لیست جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان است که مورد توجه و تایید حضرات مصباح یزدی و مهدوی کنی هستند.
در کنار توجه به این دو لیست ، چند نگاه جدی دارم. این ها را برای آن می نویسم که اگر خواستید امر به معروفم کنید بدانید نگاهم را.
1 - به جریان فضاحت بار دوم خرداد و اصلاح طلب که رای نخواهم داد. این ها در طول این شانزده سال اخیر اثبات کردند که تنها در قول اصلاح می طلبند و مفسدانه زندگی می کنند. و خیلی شباهت دارند به آیات ابتدایی سوره بقره.
خلاصه به هرکس که حتی در مورد شخص خاتمی و موسوی و کروبی و ... نظر انتقادی جدی نداشته باشد حتی رای نخواهم داد. به هر کس که فساد این عالیجنابان (!) با نظام مقدس اسلامی برایش گمان نشده باشد (حکمش کار قاضی ست.) هم رای نخواهم داد. به هر کس که مرز و حسابش هم با جریان اصلاحات روشن نباشد و دامن ش از لوث آن پاک نباشد، رای نخواهم داد.
2 - هر چند برخی دوستانم قائل نیستند که جریان منحرفی در دل دولت دهم فعال وجود دارد که در دولت نهم تخمش در حال باروری بود، و هرچند برخی از دوستانم معتقدند این جریان منحرف خود خود دولت است و جناب رئیس جمهور هم از آن مبری نیست، اما به هر تقدیر من به قدر دانسته هایم این جریان منحرف را لمس کرده ام و بی تقوایی شان را هم در دوران اخیر دیده ام. از عناصر میانی و دست پایین تا شخص اول این جریان را هم از نزدیک برخورد داشته ام (با واسطه و بی واسطه) و در تمام این سطوح بی تقوایی جدی دیده ام. لاجرم به هر عنصری که احتمال عقلایی ارتباط با این عالیجنابان در مورد او وجود داشته باشد نیز رای نخواهم داد.
البته برای من وضعیت شخص رئیسجمهور و بسیاری از کابینه ایشان هنوز محل تحقیق و پرسش و ابهام است، و به تبع آن آنانی که از گفتمان سوم تیر و اصولگرایی پشتیبانی میکرده و میکنند و حتی هنوز هم حاضر به همکاری در دولت هستند اما منتقد این جریان منحرف هستند را به هیچ وجه متهم نمیکنم و اتفاقا برخی از ایشان را دارای شایستگیهای مثال زدنی -در زمانه اخیر- میدانم.
3 - آدمهای خواصی بودند در این سی سال که فراخور جریانها و غائلهها نه کالابن اللبون که زبون بودهاند. کناری نشستهاند تا سهمها مشخص شوند بعد بیایند و سهم خود را بگیرند. برای برخی از اینها حتی تفاوتی نمیکرده نظام اسلامی باشد یا نه! اما برای برخیشان اگرچه نظام اسلامی مهم بوده و هست و ناسلامتی سردار این نظام یا رئیس مجلسش یا رئیس جمهورش و قس علی هذا بودهاند اما تفاوتی نمیکرده انگار که این نظام به آرمانهای 1400 سالهاش برسد یا نه! و بنابراین دو دستی جایگاه و صندلی و .. را چسبیدهاند تا مثلا خدا نکرده خدمت مقدس شان از دستشان درنرود یا جایگاه مقدسشان فراخور خدمت مقدسشان متزلزل نشود. از پاپ هم گاهی کاتولیکتر بودهاند این ها. به اینها و تمام مربوطینشان، آنجا که همراه باشند با نگاه و روحیه اینها، رای نخواهم داد.
4 - آدمهای ساده لوح را هرچند پز روشنفکرانه و عالمانه داشته باشند انتخاب نخواهم کرد. اینان معمولا بستری گرم و نرم از اتکای به پدری یا پولی یا آبروی خاندانی چیزی برایشان مهیا بوده و گاهی خودشان هم خودشان را باور کردهاند. در حالی که سادهلوحی و حماقت شان خیلی راحت به بوته نقد کشیده میشود. کافیست ببینی که حرفی را که مربوط به فضای یک کلاس درسیست نهایتا، پشت تریبون رسمی مجلس شورای اسلامی ایران بزرگ مورد توجه تمام رسانههای شرق و غرب آن هم در این زمانه خطیر میزنند. و این جز ساده لوحی و حماقت نیست. یک کلام را یادتان باشد؛ حتی افسار خرتان را هم به این ساده لوحها ندهید که سخت پشیمان میشود؛ کرسی مجلس بماند!
5 - وقتی احساس فرصت طلبی نسبت به کسی پیدا کنم تا صدق او برایم ثابت نشود به او رای نخواهم داد. و این احساس فرصت طلبی وقتی ایجاد میشود که می بینی کسی انگار برایش ورود به مجلس مهم بوده و هیچ تخصص جدی یا مسیر روشن خدمت مورد نظرش نیست. برایش فرقی نمی کرده که مثلا در خبرگان رای بیاورد یا مجلس. می خواسته یک جورایی وارد شود انگار!
پس به که رای می دهم؟
من مجموعه تخصص موضوعی، تعهد فردی اسلامی و انقلابی، سابقه روشن انقلابی و مبارزاتی و روحیات متناسب فردی را در کنار استشاره از اهل دانش و تعقل معیار انتخاب خود می دانم.
با این تفسیر از میان ترکیب لیستهای جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایی که مشورت اهل دانش را در پشت خود دارند و البته نامزدهای مستقل دیگر، فعلا تا این جا به صورت ترکیبی به این دوستان رای خواهم داد:
- غلامعلی حداد عادل:
اگر برای حوزه تهران تنها یک نامزد لازم بود، رای من حداد بود. که هم عادل است و هم عالم. و به واقع از آن آدم های قدربلندی ست که زیر بار سیاست قدر بلندشان نادیده گرفته شده است
- سید محمدحسن ابوترابی:
شاید واقعا به خاطر سابقه ذهنی از برادرشان باشد، اما واقعا درکی که از شخصیت و تعهد و صفای این بنده خدا دارم برای انتخاب ش کافی ست هرچند سابقهی نمایندگی شان و تجربه شان هم تصدیق می کند این انتخاب را. و خیلی ناراحت شدم که در لیست جبهه پایداری ندیدم اسم این سید عزیز را.
- مرتضی آقاتهرانی:
-احمد توکلی:
توکلی با آن که همواره نقد می کند و به قول آن عزیز هم گاهی نقدها غیرمنصفانه میشود اما تومانی هفت صننار با نقادان ساده لوح و جاهلان عالممآب تفاوت دارد. توکلی نقادی عالم است و حیف ست مجلس در کنار تخصص های مختلف از وجود چنین عالم مردانی خالی شود آن هم فقط برای این که شان ایشان در مسائل اقتصادی بوده و خودشان عالمانه وارد عرصه های دیگر نشده اند و مثلا موضع صریح در مقابل برخی چیزها نگرفته اند.
خلاصه توکلی را نمی توان نادیده گرفت.
- سید علی رضا مرندی:
دانشمند، متعهد و البته خوش سابقه و باسابقه
- محمد ناصر سقای بیریا:
خیلی این بنده خدا را شبیه جناب آقاتهرانی دیدم. به هر صورت از کسانی ست که چندان اطلاع از حالشان ندارم. فقط به قدر چیزهایی که در وب و در بروشورها دیدم از ایشان اطلاع دارم و بیشترین بهانه ام برای رای به ایشان حضورشان در بالاهای لیست پایداری ست.
- فرهاد جوانمردی:
خیلی کم از او اطلاع پیدا کردم اما امید بخش بود آن چه در موردش یافتم. اهل علم و متعهد به لحاظ سابقه
- حسین فدایی:
به نظرم مناظره ای که سال قبل از او دیدم عمده توجه جلب شده من به اوست. ولی به هر تقدیر از آن هایی ست که حتما قرار دارم به او رای بدهم.
والبته سابقه نمایندگی روشن و قابل دفاعی دارد
- اسماعیل کوثری:
سردار بی حاشیه جنگ تحمیلی که به قدر آشنایی ام از او امید دارم به خدمت ش...
- علی رضا صفارزاده:
درست است از سرداران دفاع مقدس است اما تقریبا وجودش وقف ورزش این کشور شده و حتی خانواده ای ورزشی دارد :) به نظرم کسی که تعهد انقلابی اش تا حدودی اثبات شده است و این گونه تخصصی به امری همت کرده در این ملک، برای مجلسی که بلاخره قرار است در امور ورزش و تفریح ملت نیز حرف داشته باشد، خیلی لازم است.
- روح الله حسینیان؛ حمیدرضا رسایی؛ مهدی کوچک زاده :
همیشه این سه نفر با هم در خاطرم می آیند. تا این جا به دو نفرشان یعنی رسایی و کوچک زاده رای خواهم داد اما در مورد جناب حسینیان تردیدهایی دارم که هنوز به انتخاب ایشان نرسیده ام. این سه نفر سر پرشور دارند و زبان سرخ و این روزها اگر همین ها و امثال توکلی هم نبودند مجلس هشتم را خواب برده بود.
- علی اصغر زارعی:
مشورت دوستان و مطلعین و سابقه خوب نمایندگی ایشان....
- محمد سلیمانی؛ سید مسعود میرکاظمی:
دو وزیر دولت نهم که به دلیل تغییر سیاست های دولت دهم در دولت دهم جای نگرفتند. از سطح بالای علمی سلیمانی به راحتی نمی توان گذشت و در مورد میرکاظمی هم اشتراکش در دو لیست جبهه های پایداری و متحد، عمده انگیزه تثبیت این دو نام در لیست بنده ست تا به حال.
- قاسم روانبخش؛ سید محمد نبویان:
این دونفر را خیلی اندک می شناسم، از سوابق علمی و دانشمندی شان مطلع هستم و سوابق اجرایی و سمت هاشان را هم می دانم اما درکی شخصی از آنها ندارم. اما به اعتبار موسسه فخیمه آموزش پژوهشی امام خمینی (ره) و شخص جناب مصباح یزدی به این دو نفر که از اعضای اصلی هیئت علمی آن موسسه هستند رای خواهم داد.
- پرویز سروری:
به سابقه اعتماد قبلی که هنوز مخدوش نشده
- حسین نجابت:
با اعتماد به وجوه علمی ایشان و البته به سابقه اعتماد قبلی که هنوز مخدوش نشده
- الیاس نادران:
و به سابقه اعتماد قبلی که هنوز مخدوش نشده...
- و از خانم ها:
متاسفانه یا خوشبختانه :) هنوز به نتیجه نرسیده ام و خیلی نمی توانم درست بشناسم شان. اگرچه کلا مسئله مجلس را امری بیشتر مردانه می دانم اما این درحالی ست که برای کمیسیون تخصصی زنان و خانواده مجلس و اموری از این قبیل حضور زنانی آگاه و عالم و اهل نظر را لازم می بینم. خلاصه در این فقره کسی مشورتی مبتنی بر دانسته دارد منت می گذارد بر من.
این بود لیست :)
و اگر چه تنها بیست مورد بود، اما اگر این لحظه بخواهم رای بدهم با رای دادن به این ها، عذاب وجدان نخواهم گرفت.
هنوز ده تایی جا دارد. خانمها هم مانده اند. و البته این ها هم قابل اصلاح است، اگر مشورت خوبی نصیبم بشود
حالا جوان مردان پیدا شوند و در این ساعات باقی مانده آن جا که فکر می کنند برخطا هستم دستم را بگیرند و آن جا که فکر می کنند ندیده ام، نشانم بدهند....
دعایتان می کنم.
لیست خوبیست. هم افراد هستند و چهقدر خوب که توضیح نوشتی قبل از لیست و جداگانه برای هر کدام از افراد. استفاده کردم انصافا.
اولا با اجازه من این مطلب را بازنشر خواهم کرد.
ثانیا نظر خودم:
۱. در مورد توکلی گاهی انتقادها و موضعگیریهایش شائبهی خصومت و عناد شخصی با احمدینژاد را به ذهنم متبادر میکند. با این حال ایشون رو فرد دلسوز برای انقلاب میدونم.
۲. در مورد فرهاد جوانمردی حتی با اینکه در اینترنت جستجوی مختصری کردم چیز مناسبی پیدا نکردم. نمیشناسم.
۳. یکی از دوستان تاکید بر سلامت و تخصص «جناب حسین طلا» در جبهه پایداری دارن. تحولات در سیستم هیئتی نظارت بر انتخابات شورای نگهبان را مدیون ایشون میدونن و فرماندار تهران بودن و نمونه شناخته شدن. جوان هم هستن.
تا بعد خدانگهدار