یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۱۷ مطلب با موضوع «گاه‌نوشته» ثبت شده است

ببینید من فکر می‌کنم برای آدم‌های بالغ عاقل، روی یک خط صاف، سه تا نقطه، سه تا منزل هست! این یعنی وسط این نقطه‌ها و پس و پیش‌شون چهار تا بازه وجود داره. تقریبا این طوری:
««___۲۰ سالگی___۲۵سالگی___۳۰ سالگی___»»
این یعنی چی؟
این یعنی شما که داری این رو می‌خونی یا الان در یکی از منزل‌ها هستی یا در بازه‌ها؛ و این که بفهمی دقیقا کجا هستی خیلی مهم‌تر از هر چیز دیگه‌ست!
حالا چرا این رو می‌گم؟ برای این:
اون طور که من می‌فهمم، آدم‌ها
تا قبل ۲۰ سالگی فرصت دارند با «علاقه‌هاشون» تصمیم بگیرن و جهان‌شون رو «مزه کنن»!
۲۰ تا ۲۵ می‌تونن رو استعدادشان حساب کنن و با «توانایی‌هاشون» جهان رو «بسازن».
۲۵ تا ۳۰ چشم باید بگردونن و با «فرصت‌هاشون» همراه بشن و جهان‌شون رو «بپذیرن»!
و بعد از ۳۰ باید رو واقعیت‌ها و «محدودیت‌هاشون» حساب کنند و جهان‌شون رو «تحمل کنن»!

Displaying از علاقه‌ها تا محدودیت‌ها


چند روز قبل بود که بعد از ده‌بار ناکامی بلاخره یادداشت مهم #ایران_مال را تمام و در یانون منتشر کردم و بعد به تقلای تاثیرگذاری بیش‌تر به بدترین نحو ممکن آن را در اینستاگرام نیز بازنشر کردم.... اما اینستاگرام ظرف چنین کاری نبود و اصلا آن یادداشت در این جا خوانده نشد.
چند روز بعد برای آزمون فرضیه‌‌ام در مورد «عینک جدید رهبری» تنها یک استوری گذاشتم و در کسری از روز بازخورد وسیعی دریافت کردم! این پیام اصلا مهم نبود اما مناسب این ظرف بود و در مقابل آن پیام مهم اصلا مناسب این ظرف نبود. کل وعا یضیق بما جعل فیه....
مدیا یک ظرف است. هر مدیایی به قدر چیزی که در نهادش گذاشته‌اند تنگنا دارد. هر مدیایی برای کاری ساخته شده است. مدیایی تصویری مانند اینستاگرام از پرداخت‌های سطحی به همه چیز فراتر نمی‌رود. هر معرفتی هرچند عالی، در اینستاگرام تبدیل به سطحی بی‌ارزش از نابِ همان معرفت می‌شود.


وسط شام ناگهان انگار که اشراقی رخ داده باشد می‌پرسد:
- بابا فکر کنم شما اشتباه فکر می‌کنید!
- چی رو بابا؟!
- این که این که می‌زنن یعنی آدم #امریکاهستن!
روی سینه‌اش از گردن تا پایین با انگشت خط می‌کشد.... متوجه منظورش می‌شوم. پیش‌تر که اخبار دیده بود و #ترامپ و#نتانیاهو و #مکرون را دیده بود که همه گردن‌شان مثل هم است، اشراق کرده بود که «فهمیدم این‌ها آمریکا هستند که این طوری دارن!»
و روی سینه‌اش از گردن تا پایین با انگشت خط کشیده بود...
یعنی وسط شام در ذهن‌ش قفل کرده که این معما را حل کند! می‌گویم - چرا بابا!؟
- آخه #کارگاه_گجت هم داره! اون آدم خوبیه. اون تالون رو شکست داده!
- بابا اون لباس خارجی‌هاست! خارجی‌ها خیلی‌هاشون آمریکا هستن. ولی بعضی‌هاشون هم خوبن.
- پس چرا تالون نداشت!؟
- بابا می‌دونی....
.
خیلی سخت برای‌ش توضیح دادم :)

 «به ایشان (گورباچف) بگویید که من مى‏‌خواستم جلوى شما یک فضاى بزرگ‌تر باز کنم ... من مى‏‌خواستم دری‌چه‌‏اى به دنیاى بزرگ، یعنى دنیاى بعد از مرگ که دنیاى جاوید است را براى آقاى گورباچف باز نمایم و محور اصلى پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند ....»

 

ظاهرا در فرهنگ سیاسی امریکایی و فراخور چند حادثه سیاسی و هنری در ۱۸۲۸ و بعدتر در ۱۹۷۰ و ۱۹۷۴ نماد الاغ و فیل برای دو حزب حاکم سیاسی امریکایی یعنی دموکرات‌ها و جمهوری‌خواه‌ها تثبیت شده است. اگر کمی دقیق بشویم می‌بینیم اساسا شعار مردم خرکن «بگذارید مردم حکومت کنند» اندرو جکسون دموکرات در حدود صد سال قبل دلیل خر شدن نماد دموکرات‌ها شده است و از آن طرف رقبا هم برای اثبات شکوه و قدرت خود ظاهرا فیل را انتخاب کرده‌اند. 

هرچه که هست این دو نماد واقعا هم بازتاب درستی از جریان‌های سیاسی امریکایی هستند؛ جریان دموکرات با پزهای روشن‌فکری و مدرن‌گرایی خاص که به عقلانیت تعبیر می‌شود، نوعی حماقت ذاتی را در خود دارد و صدالبته در پی تحمیق جامعه مردمی امریکا؛ و از آن طرف جمهوری‌خواه بنیادگرا بر قدرت و بی‌کله‌گی امریکایی مبتنی بر نژاد و اصالت‌های تاریخ اندک نداشته حساب می‌کند و مانند فیلی به جای شکوه، یک قدرت تکیده‌ی چگال بی‌خرد را نماینده‌گی می‌کنند. قدرت نظامی‌گری و پول و شهوت و رسانه و .... در مقابل ژست‌های حقوق‌بشری و مدیریت جهانی و دموکراسی مردمی دموکرات‌‌ها....

قدرت زور در مقابل فریب تزویر

وطن مفهوم عجیبی‌ست.
وطن . [وَ / وَ طَ ] (ع اِ) جای باش مردم . (منتهی الارب ). جای باشش مردم . جای اقامت . محل اقامت . مقام و مسکن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جائی که شخص زاییده شده و نشوونما کرده و پرورش یافته باشد....
...و پرورش یافته باشد.
این سال‌ها که تب ایران و ایرانی‌گری و تمدن اسلامی و ده‌کده جهانی و ..... داغ است و هر کس از ظن گروه و دسته و طبقه خودش با موضوع مواجه می‌شود و ظاهرا دعوا سر لحاف ملاست، جست‌جوی وطن دوچندان تازه‌گی و اهمیت دارد. ما در کدام نشئه زاییده شده‌ایم ‌ نشوونما کرده‌ایم و پرورش یافته‌ایم که حالا در این غربت‌کده به آزمون آموخته‌ها گماشته‌شده‌ایم؟ اصلا ما که نه، این گیاهان ، این قطرات باران ، این کوه‌ها و دریاها، این جنبده‌گان کجا چنین آموخته‌اند که در مسیر تکوین خود این قدر بی‌ابهام و مصمم در حرکت‌ند؟
این قوای بزرگ درون ما، حواس ما، توانایی‌های جسمی ما، دوست داشتن‌های ما، فهمیدن‌های ما، قدرت نطق و اندیشه ما، میل و شهوت و طمع ما، اخلاق و ایثار و برتری‌جویی ما، کجا شکل گرفته ست که حالا دارد این قدر استادانه تن‌های ما را در میان حوادث زنده‌گی نگه می‌دارد و به پیش می‌برد؟
وطن ما کجاست؟ جای‌باش ما که در انتظار ماست.....

این وطن مصر و عراق و شام نیست 
این وطن جایی است کاو را نام نیست .....

SharedScreenshot.jpg

چند سالی‌ست به هدایت عقل نخست، بهار را با یاد مرگ شروع می‌کنم. چه آن سالی که اسباب‌کشی بیست‌ونهم اسفندش خاطره شد، چه آن سالی که خانه‌تکانی خانه موقت‌ش به یاد مرگ‌م‌ انداخت، چه سال قبل که حوصله نوشتنم نبود و چه امسال....

امسال برگ‌های شکننده و ترد تازه‌ درآمده‌ی درختان سخت مشغولم کرده‌بود.... یعنی ما روزی از دل خاک جوان بیرون می‌آییم...

فکرش را بکنید. .... آری فکرش را بکنیم؛ پیش از آن که ندای الرحیل برآید.

سال نو مبارک

وقتی خیلی دوروبرمان شلوغ می‌شود غالبا خیلی از چیزها یادمان می‌رود.

رسانه‌های امروز با فهم همین نکته‌ی ساده ببینید با ما چه کار کرده‌اند!؟ آن قدر اخبار و اطلاعات در جهان مخابره می‌شود و آن قدر شلوغی و آشوب و ظلم و غارت و کشتار و بمب‌گذاری و تجاوز و اشغال و ... عادی شده که مثلا اگر یک روز در اخبار خبری از این‌ها نباشد حتما جا می‌خوریم! و همین شلوغی باعث می‌شود که خیلی راحت و خیلی زود همه چیز یادمان برود.

دقت کرده‌اید مثلا در مورد موضوع فلسطین تا تجاوزی آشکار آن هم به صورت لشگرکشی زمینی و هوایی و دریایی از سوی رژیم اشغال‌گر قدس صورت نگیرد و تا آمار کشته‌ها و مجروحان و آوارگان دورقمی و سه رقمی نشود، اصلا به ذهن‌مان هم خطور نمی‌کند که قبله اول ما در اشغال و برادران‌ مسلمان ما زیر بار تجاوز و ترس و ظلم هستند؟

باز هم خدا را شکر که روز قدسی هست، که اگر حتی آن رژیم منحوس دستی آشکار دراز نکند، نمی‌گذارد این داغ از حرارت بیافتد؛ هرچند سالانه و دیر به دیر.....

فلسطین پاره تن اسلام است؛ امام گفت.

تن‌تان که پاره‌ای داشته باشد، آرام و قرار و خواب نخواهید داشت.....
نگذاریم غفلت دنیای رسانه با آن خیال انگیزی و افسون‌گری‌ش فرزندان پیامبر آخرین را دربربگیرد....
در این (همیشه بیداری) هنرمندها و اهالی رسانه حتی به قدر اشتراک گذاشتنی یا تولید محتوایی ناچیز اما ممتد، نقش عجیبی خواهند داشت....

کودک فلسطینی

به بهانه هفته دفاع مقدس و به بهانه دغدغه‌ای جدی که هست....

می‌گویند جان و شاکله آدمی در همان سال‌های آغاز زندگی شکل می‌گیرد. پدر و مادرها این گونه خیلی موثرند بر به خیر رسیدن یا به شر افتادن کودکان‌شان.

----

شیرعلی یک شخصیت داستانی ست؛ اما نه یک داستان ساده
شیرعلی یکی از اساطیر حماسه دفاع مقدس ماست؛ اسطوره‌ای کوچک که اگرچه در کلام رزمنده‌ای برای کودک پنج‌ساله‌اش خلق می شود اما بازنمودی از بسیجیان کم‌سن و سال اما پرقدر و منزلت سال‌های دفاع مقدس است.

در این پست اسنادی از سال‌های دفاع مقدس را برای اولین بار منتشر می کنم که بی غایت خواندنی هستند.
و فکر می‌کنم در کنار تجدید خاطرات  و لذت‌های موجود در این اسناد، خیلی برایمان جای تذکر و یادآوری ست و در عین حال به نظر می‌رسد بسیار مناسب کتب درسی به خصوص نامه دوم مناسب کتاب فارسی سال دوم راهنمایی (اول دبیرستان جدید) هستند.

ایمیلی برایم رسید از مکاتبه جوانی با علامه طباطبایی که در آن از ایشان دستورالعمل برایعلامه طباطبایی سلوک معنوی و خالی شدن از هوای نفس خواسته بودند.

به جز محتوای غنی ، منطقی و کامل و صدالبته جالب نامه علامه
چیزی که مهم بود آن بود که علامه طباطبایی انتظار داشتند جوانی با چنین خواستی -که به نظر شبیه خواست اکثر ماست...- تنها با بیست روز دقت عمل و مراقبه بر دستور باید به جایی محسوس و منزلی روشن در سلوک برسد...
 
شاید لازم بود انتشارش؛
برای من و شمایی که از ندیدن نادیده ها و محرم نشدن به حریم هستی خیلی زیاد نالانیم....
  
 یک نگاهی بیاندازید
یک نگاهی هم به همت و خواست درون خودمان بندازیم
شاید همین فردا پس فردا روز اول مراقبه ما باشد....