- ۰۷ آذر ۹۸ ، ۲۳:۲۱
- ۰ نظر
چرا باید از ایران نرفت؟
هر زمان که تنشی در کشور میافتد، گفتگو از مهاجرت هم بالا میرود. این بار بعد از تنش بنزین، که تنشی روی تنشهای مکرر ایرانِ تدبیر و امید بود، دوباره صحبت از مهاجرت و تصور ساخت بهشتی برای زندگی فردی، خارج از ایران داغ شده است. این بار من از کسانی که انتظارش را نداشتهام نیز شنیدهام...
خب واقعا چرا باید از ایران نرفت؟ «ایرانی بودن» یا «غیرت وطنی» یعنی خون و خاک این ظرفیت را دارد که کسی را یکجانشین کند؟
خیلی باید ساده باشیم که در رقابت بین جنگلهای شمال و دامنههای سبز آلپ فکر کنیم کسی ممکن است این را به آن ترجیح بدهد؟
در کویر مصر عیش کند یا در نوادا در بلکراکسیتی!؟
دیسکوبارهای شبانه تایم اسکوئر کجا و این کافههای قبل نیمهشبْ به زورِ اماکنْ بستهی ما کجا؟
پیادهروی سبز برود از «مسیر سبز» اسالم به خلخال یا از «مسیر بلند» شامونی تا والای جنوبی؛ از فرانسه تا سوئیس.
آبشار دوقولو برود یا نیاگارا… و قطعا نیاگارا!
پشت لپتاپ در تهران سهمش را از جیب خلایق بگیرد یا در منهتن؟
اصلا چرا باید کسی بین این دوگانهها توقف کند و اصلا چرا باید یک نام یا مکان جغرافیایی برای کسی مهم باشد؟! این الکی ایرانیبازیهای فرودگاه امام را به کل نمیفهمم…
چه چیز ایرانِ امروز هست که ممکن است کسی را مجاب کند تا از این خاک نرود و بماند؟!