یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غرب» ثبت شده است

چرا باید از ایران نرفت؟
هر زمان که تنشی در کشور می‌افتد، گفت‌گو از مهاجرت هم بالا می‌رود. این بار بعد از تنش بنزین، که تنشی روی تنش‌های مکرر ایرانِ تدبیر و امید بود، دوباره صحبت از مهاجرت و تصور ساخت بهشتی برای زندگی فردی، خارج از ایران داغ شده است. این بار من از کسانی که انتظارش را نداشته‌ام نیز شنیده‌ام...
خب واقعا چرا باید از ایران نرفت؟ «ایرانی بودن» یا «غیرت وطنی» یعنی خون و خاک این ظرفیت را دارد که کسی را یک‌جانشین کند؟
خیلی باید ساده باشیم که در رقابت بین جنگل‌های شمال و دامنه‌های سبز آلپ فکر کنیم کسی ممکن است این را به آن ترجیح بدهد؟
در کویر مصر عیش کند یا در نوادا در بلک‌راک‌سیتی!؟
دیسکوبارهای شبانه تایم اسکوئر کجا و این کافه‌های قبل نیمه‌شبْ به زورِ اماکنْ بسته‌ی ما کجا؟
پیاده‌روی سبز برود از «مسیر سبز» اسالم به خلخال یا از «مسیر بلند» شامونی تا والای جنوبی؛ از فرانسه تا سوئیس.
آبشار دوقولو برود یا نیاگارا… و قطعا نیاگارا!
پشت لپ‌تاپ در تهران سهم‌ش را از جیب خلایق بگیرد یا در منهتن؟
اصلا چرا باید کسی بین این دوگانه‌ها توقف کند و اصلا چرا باید یک نام یا مکان جغرافیایی برای کسی مهم باشد؟! این الکی ایرانی‌بازی‌های فرودگاه امام را به کل نمی‌فهمم…
چه چیز ایرانِ امروز هست که ممکن است کسی را مجاب کند تا از این خاک نرود و بماند؟!

Displaying وطن کجاست؟ - چرا باید ...

فهم چیستی و چگونگی هنرهای آوانگارد معاصر جهان غرب و نسبت اون‌ها با طبیعت‌گرایی کهن عموما کار راحتی نیست. مخصوصا برای من و شمایی که در بستر تمدنی غرب بزرگ نشده ایم و سربرنیاورده‌ایم عموما به راحتی این شناخت حاصل نمی‌شود.

طرح زیر را اول بار در گوگل پلاس در صفحه‌ی یانون‌دیزاین منتشر کردم و خوب از آن استقبال شد و معلوم شد دوستان در برخورد با این اینفوگرافی ساده احساس می‌کنند به خوبی تفاوت میان پهنه‌ی وسیع سبک‌های هنر معاصر را درک می کنند.

و اگرچه این بیان تنها بیانی فرمی است اما به راستی به آدم درکی یک باره و کلی می دهد و این لذت بخش است.

 

 

 

چندوقت قبل هم کمیکی در این جا منتشر کرده بودم که خوب نشان می داد سیر تکامل هنر غرب را در چند دهه اخیر و اگرچه موضوعش مانند این اینفوگرافی نشان دادن سیر هنر نبود اما حرف های خوبی برای گفتن داشت. 

آن را هم ببینید....

این مطلب در تاریخ 4 مهر 1390 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

-----------------

داخلی - جنگ دو کودک در قفس؛ باشگاه ورزشی سرپوشیده؛ انگلستان. 2011 بعدازمیلاد
خارجی- نبرد دو کودک در میدان خاکی؛ خانه‌ی نجیب‌زاده یونانی؛ یونان. 500 قبل‌ازمیلاد
باید باور کنی که این تمدن وحشی هیچ تغییری نکرده است.
نباید فریب کت و شلوارشان را بخوری.
و فریب علم‌شان
و فریب قانون‌های به ظاهر قانونی‌شان
و فریب حتی مهربانی‌هاشان را.....
این تمدن وحشی بوده و وحشی خواهد ماند.
این تمدن ناپاک پلید نجس....

این مطلب در تاریخ 9 تیر 1390 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

-----------------

Anish-Kapoor.jpg (380×413)
چند وقتی‌ست که قرار داشتم در مورد نوعی نگاه شهوانی در هنر و معماری بنویسم. قرار هم داشتم  که شاهد مثالم هنرمندی باشد که به تمامه سمبل باشد برای این نگاه و لاجرم دیدم مجبورم هنرمندی هندی را برگزینم که معرف حضور خیلی از دوستان هست.

خیلی جالب متقارن شد این قرار با نوشته دوست عزیزی در مورد همین جناب مجسمه ساز هندی.
 هومن یارمحمدی در بلاگ یک معمار خود، از Anish Kappor نوشته است. نقش نوشته‌ی جناب یارمحمدی این بود که اندکی سرعت داد به این قرار چند روزه! چرا که دیدم گویا انیش کاپور هم دارد مثل خیلی های دیگر متفاوت از آن چه به واقع هست نزد دوستان هنری‌م شناخته می شود و این برای دوستان اهل هنر بنده خیلی بد است.

چندی نمی‌گذرد که کاپور هم مانند حدید و فاستر و لیبسکیند و آیزنمن و گرگ لین و صفدی و ... نزد دوستان هنری و دانشگاهی بنده ، می شود هنرمند جهانی و حرف و فکر و طرح‌ش وحی منزل! غافل از آن که شناخت دقیق این افراد به راستی نظر آدمی را نسبت به حتی تمام نکات مثبت کارهای‌شان متفاوت می کند!
------

انیش کاپور(Anish Kapoor) مجسمه‌ساز و معمار هندی، کسی‌ست که سال‌های اخیر خیلی بی‌قید تولید هنری دارد و خیلی زود دارد پله‌های ترقی(!) را طی می کند و سری میان سرها در محافل هنری پیدا می کند. اما به راستی چرا؟نه به دلیل بزرگی و والایی هنر او، که تنها و تنها به خاطر یانون‌نوت شرمم می گیرد که خیلی این آدم را طرح و معرفی کنم اما ناچارم برای شناخت و بحث پیرامون هنر شهوانی، یکی را شاهد مثال بگیرم و آن یکی لاجرم باید نشان و آینه‌ی تمام نمای آن باشد. 

این مطلب در تاریخ 27 دی 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

-------------------------------

بت‌من را به یک معنا ، باید اسطوره‌ی حماسی دنیای غرب معاصر بدانیم!
حداقل یکی از اسطوره‌هایش..
بت‌من به زبون ما، شاید همون پهلوون فرهنگ غربه، نمی دونم ! شاید رستمش.....
در این صورت ماشین بت‌من یا همون بت‌موبیل، مرکب پهلوونه و به یه معنایی همون رخش رستم!
 مرکب پهلوون نماد و نشانه ی خیلی چیزهای اون پهلوونه... سرعت‌ش! ابهت‌ش! اراده‌ش! و .....
هیچ کدوم از ما مطمئنا نمی تونیم تصویری از رستم رو روی یه خرِ نذارِ مریض تو ذهنمون بپذیریم! D:
خب !
بت موبیل هم همینه! مرکب بت‌من! اسطوره‌ی حماسی(!) دنیای معاصر.....

این  کمیک، تحولات ماشین بت‌من رو در یه پرده به نمایش گذاشته! کار خوبی شده و گرچه شاید به هدف این نذاشتن‌ش که ما بشینیم و به استنادش، از غرب بد بگیم اما حالا که می‌شه گفت، چرا نگیم!!؟ :)
نگاه کنید : 

این مطلب در تاریخ 29 آذر 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

-----------------------

سال‌های سال است که دنیا درگیر مناقشه‌ای پایان‌ناپذیر بر سر تعریف هنر است و تا همین امروز هم توافق دقیق بر سر آن وجود ندارد؛ این که چه چیزی اثر هنری‌ست و چه چیزی نه!؟ و این که معیار هنری‌بودن یک چیز چیست!؟

نظریه‌ها به تن پوسانده این مناقشه تا امروز که این‌جا مجال طرح نیست. اما نکته‌ای عجیب این میانه وجود دارد.

با ورود جهان غرب به عصر مدرن خود -مدرن را در معنای مدرن گرفته‌ام نه در معنای عام به مثابه‌ی امروزی!- کم‌کم می‌بینی نقش هنرمند را که در مقابل اثر هنری به نوعی بالا می آید.

حالا هرچه‌قدر هم که بنشینیم و مثال نقض بیاوریم از هنرهای بدون هنرمند و هنرهای ناخودآگاه قرن بیستم و بیست‌و‌یکم ، باز هم نمی‌توانیم نادیده بگیریم که اهمیت همه‌ی آن‌ها نیز به علت اهمیت نامی‌ست که از هنرمندی معروف در پشت سر خود دارند! شبیه آن تکه پارچه‌ای که پیکاسو قلم رنگش را با آن پاک کرده‌بود و بعدها به قیمت گزافی به حراج گذاشته شد!!!

دوران مدرن، دوران به بارنشستن درخت انسان‌مداری رنسانسی‌ست، پس لاجرم نقش انسان از اهمیت بالایی برخوردارست.

حتما مارسل دوشان را شنیده ای! اگرهم نشنیده باشی حالا که شنیدی بگذار برایت بگویم که این جناب مارسل یکی از مهم‌ترین پیش‌گامان هنر مفهومی عصر مدرن در دنیاست و همین امروز هم یکی از نام‌آورترین نام‌ها....

این همان مارسلی‌ست که صاحب اثر معروف فواره است؛ مارسل برای یک نمایشگاه هنری، کاسه توالت مردانه‌ای را برداشت و به نامی مستعار امضا کرد و فرستاد! و بعد این اثر شد یکی از نقاط عطف تاریخ هنر مدرن!!!

چشمه اثر مارسل دوشان

این مطلب در تاریخ 8 آذر 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

---------------

 

جکسون قوطی های رنگ را یکی یکی باز می کرد و روی بوم بزرگی که کف استودیوی  کوچکش در منطقه ی مسکونی کوچک اسپرینگ از توابع نیویورک پهن کرده بود، خالی می کرد!
رنگ ها به طور تصادفی روی هم می نشستند و لایه لایه جرم کدر بوم را تشکیل می دادند. این طور جکسون پولاک در طول چند سال عمر اندک‌ش که اندکی از آن را تازه به این کارها مشغول بود، خالق آثاری می شود که 1973، تنها "قطب آبی"ش توسط گالری ملی استرالیا، به قیمت 2 میلیون دلار خریداری می شود!
البته که بعدها بیش از این ها هم می خرند؛ آثار جناب جکسون را، جکسونی که تنها 44 سال زندگی کرد و حتی خواب این فروش های میلیونی را هم نمی دید!
از این که می خرند و چرا می خرند ، بگذریم، اما از این که جکسون چرا چنین می کند به سادگی نمی توان گذشت!