خیلی جالب متقارن شد این قرار با نوشته دوست عزیزی در مورد همین جناب مجسمه ساز هندی.
هومن یارمحمدی در بلاگ یک معمار خود، از Anish Kappor نوشته است. نقش نوشتهی جناب یارمحمدی این بود که اندکی سرعت داد به این قرار چند روزه! چرا که دیدم گویا انیش کاپور هم دارد مثل خیلی های دیگر متفاوت از آن چه به واقع هست نزد دوستان هنریم شناخته می شود و این برای دوستان اهل هنر بنده خیلی بد است.
چندی نمیگذرد که کاپور هم مانند حدید و فاستر و لیبسکیند و آیزنمن و گرگ لین و صفدی و ... نزد دوستان هنری و دانشگاهی بنده ، می شود هنرمند جهانی و حرف و فکر و طرحش وحی منزل! غافل از آن که شناخت دقیق این افراد به راستی نظر آدمی را نسبت به حتی تمام نکات مثبت کارهایشان متفاوت می کند!
------
انیش کاپور(Anish Kapoor) مجسمهساز و معمار هندی، کسیست که سالهای اخیر خیلی بیقید تولید هنری دارد و خیلی زود دارد پلههای ترقی(!) را طی می کند و سری میان سرها در محافل هنری پیدا می کند. اما به راستی چرا؟نه به دلیل بزرگی و والایی هنر او، که تنها و تنها به خاطر یانوننوت شرمم می گیرد که خیلی این آدم را طرح و معرفی کنم اما ناچارم برای شناخت و بحث پیرامون هنر شهوانی، یکی را شاهد مثال بگیرم و آن یکی لاجرم باید نشان و آینهی تمام نمای آن باشد.
اول باید دانست هنر اروتیک یا شهوانی چیست؟هنر آدمی را به منزلگاه شهود و درک ماورای محسوسها می کشاند؛ طبعا این موجود وقتی ضمیمه اش کلمهی اروتیک شد، بنایش بر آن است که ماورای محسوس لذت های جنسی، چیزی را به شهود مخاطب برساند. اما به راستی هر چه بیشتر به عمق لذات جنسی رسوخ کنی، ماورای لذت محسوس جنسی چه چیز می تواند باشد؟ اگرچه لذت جنسی یکی از نیازها و خدادادهای بشری به منظور بقای نسل و تمتع دنیایی ست و در جای خود امری غیرمذموم و طبیعی به حساب می آید، اما چیزی که در ورای این لذات به صرف لذت بودن و در ازای پرستش آنها به دست می آید چیزی جز پوچی نیست و این بحث ریشه در هزار و یک کلام فلسفی و کلامی دارد! این گونه می شود که هنر اروتیک تمام تلاش خود را دارد تا لذت جنسی را تعمیق بدهد و تعمیق دهد و تعمیق دهد! سکرت و مستی هرزهای که مخاطب را مست شهود جنسی میکند! روح آدمی را تخدیر می نماید و فرصت شوق و شور و عشق و مستی حقیقی را در زندگی آدمی از او سلب می کند.
نازل ترین نوع این آثار موسوم به هنر(!) اروتیک آثاری هستند که مشخصا المانها و نمادها جنسی و محرک شهوانی در آنها بیپرده به کار رفتهاند مانند تصاویر جنسی و مبتذل که در غالب ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی تحریم شده اند و از این منظر سخت می توانند به عرصهی زندگی بخش بزرگی از مردم جهان ورود پیدا کنند. در عین حال به دلیل قوانین مدنی کشورهای جهان نیز، کودکان زیر 18 سال به طور طبیعی از برخورد با این آثار منع می شوند. این گونه است که در حرکتی هماهنگ مشاهده می شود که سیر هنر کنترلشده از سوی مجامع هنری در دنیا به سطوح بالاتر این تقسیم بندی رو دارد که قابلیت نفوذ در تمام سنین و اقوام را به طور نا آگاه دارند.
در سطح بالاتر با کارهای نسبتا هوشمندانه تری نظیر Urban Interiorites روبهرو هستیم که دیگر اثری از چیزهایی که قدرت تحریمی ادیان را برانگیزانند در خود ندارند اما به تمامه شهوت بشری را فریاد می زنند. در این کارها المان های شهوانی به حدی از انتزاع می رسند که با وجود اشارهای غیرصریح هنوز بسیاری از آثار مخرب روحی موجود در آثار شهوانی را در خود دارند.بسیاری از فیلمها و حتی کارتونهای کودکانه نیز برخوردار از این سطح از هنر شهوانی هستند. این مساله به خصوص در تبلیغات تلویزیونی آن جا که قرارست نفس کودک را متمایل به امری کنند به وفور به چشم می آید.
اما آن چه موضوع این یادداشت است سطح دیگری از هنر اروتیک است که به زعم من، سطحی بسیار هوشمندانهتر است. در آثاری از این دست دیگر شما با صحنهای جنسی روبهرو نیستید. هیچ محرک صریحی نیست که شما را به مسائل جنسی و شهوانی تحریک کند و هیچ تیغ حرمتگذاری دینی و غیردینی نیز نمی تواند در مقابل آن ها موضع بگیرد، اما این آثار اروتیک هستند! شهوانی! خیلی بیشتر از آثار نازلتری که به صراحت سخن از مسائل شهوانی دارند!
آثار هنری اروتیک در زمانهی ما از پس شناخت دقیق مولفههایی که شهوت آدمی را به خود مشغول میسازند به دست آمده است. در این هنرها گاهی شما با فضایی عظیم روبهرو هستید که مولفههایی ساده دارد و خلوص فرمی و رنگ های شاداب! اما در یک نگاه کلان نگر یک محرک عظیم جنسی ست که آثار آن گاهی در آیندهی زندگی مخاطب بروز می کند.
خیلی شرم دارم که مجبورم کمی صریح تر بیان کنم:شما در فضایی قرار می گیرید که هجوم رنگ و انحنای مطبوع فضا سخت تحت تاثیرتان قرار می دهد. تمایلات نفسانیتان به غلیان در میآید. شما از تاثیرات پنهانی که سخت بر شما غلبه کرده اند ناآگاهید و خیلی راحت از کنار این موضوع می گذرید! آن قدر راحت که حتی متوجه نمی شوید هنرمند شما را در درون یک آلت تناسلی خیلی خیلی بزرگ با تمام مولفههای انتزاعی به یادآورندهی آن گرفتار کرده بوده است. شاید بهترین نمونهی این مثال همین اثر Leviathan-Monumenta انیش کاپور باشد. این پروژه، یک فضای عظیم در میان فضای عظیم نمایشگاهی بود که بیرون و درون آن هر کدام به نحوی از دقیقترین مولفههای هنر اروتیک بهرهمند بود.
یکی از منتقدین هنر پست مدرن در یکی از مشهورترین مقالات خود در نقد این پارادیم -یا لااقل بخشی از این نگاه- از آن با عنوان هنر و معماری خلسه آور نام می برد. به راستی در این آثار با نوعی خلسه و مستی فزایندهی شهوانی روبه رو هستیم که گاهی به صراحتهایی بی ادبانه نیز منجر می شود. انیش کاپور در اثری دیگر -که به دلیل رعایت احترام شما لینک نمی دهم- تحت عنوان "dirty corner" باز در فضایی پوشیده، با طراحی دالانی دراز برخوردار از مولفههای هنر شهوانی، رسما شما را به تجربهی سیر در یک مقعد بزرگ -بنابر اذعان صریح مخاطبان- فرامیخواند و اشارهی موجود در انتخاب نام اثر نیز به همین انتخاب اشاره دارد.
وی در اثری دیگر در طراحی ایستگاه مترو مونته سنت انجلو، با همکاری با یک شرکت معماری فرمی دارای دو منحنی یادآور دیگر المانهای جنسی را برای حجم کلی ایستگاه برمیگزیند. از توصیف و تشریح دقیقتر آن معافم دارید.
مسالهی هنر اروتیک با فرمهای curve در هنر و معماری نزدیکی زیادی دارد و حتی در اشارات و صراحاتی از هنرمندان مختلف، این عبارت عینا برای فرمها و فیگورهای شهوانی و اروتیک استفاده شده است. امروزه تقریبا پذیرفته شده است که فرمهای منحنی و پیچخورده را در نامگذاری ها و مقایسهها در برابر فرمهای کشیده و هندسی تر، زنانه خطاب کنند و با تعابیر جنسی دیگر، به آنها هویت و معنایی جهانی ببخشند. اما حصر جریان هنر اروتیک در فرمهای منحنی بیشک از عدم شناخت کافی فرم و فضای هنری ناشی می شود.
مسالهی شهوت پرستی در یگانگی عجیبی با موضوعات خشم و غضب و پوچگرایی ست و ظهور این امر در دنیای امروز منجر به ایجاد گسترههای جدیدی از روابط حیوانی انسانها شده است که از عهده و رسالت این یادداشت بیرون است. در هنر نیز این یگانگی به خوبی به ظهور می رسد.انیش کاپور در اثر اینستالیشن دیگر با عنوان "shoot the corner" با قرار دادن اسلحهای در مقابل دروازهای کلاسیک به رنگ تیره در زمینهای سفید از مخاطبان می خواهد تا با چکاندن ماشهی توپ، تودههایی چگال و خمیری به رنگ خون را به دیوار مقابل شلیک نمایند. توده ها از دروازه رد شده و در دیوار مقابل طرحوارهای وحشی و خشمزده را ایجاد می کنند. تفسیر باقی المانهای موجود در این اینستالیشن با خودتان!
وی در دوسالانهی ونیز نیز در اثر دیگر تحت عنوان "معراج" در زیر گنبد باسیلیکای سن دیجورجیو، با نصب هودی در بالا، بخاری غلیظ را که به هیچ وجهی نمی تواند نمادی از معنویت یا صعود روحانی باشد از زمین به سمت بالا هدایت می کند و ستونی دخانی، در میانهی کلیسای مسیحی اگر چه به گفتهی خود او با ایده گرفتن از اسرائیلیاتی مبنی بر مشاهده ی ستون دود و ستون نور به وسیله ی موسای پیامبر در صحرا بنا شده است، اما بی شک بیانی قوی از مساله پوچی در تعارض با حق و حقیقت مورد ادعایی ادیان و به خصوص ادیان ابراهیمی است.
کاپور در طراحی آثار حجمی پارک کینزینگتون در لندن نیز با پرداخت به مساله عدم در تعارض با وجود و ابراز پوچگرایی، مجددا با آمیختهکردن این پوچاندیشی با تمایلات شهوانی، در انتزاعی بالاتر دست به خلق آثاری از این دست می زند.
اگر بشر را نیاز دیدن مصادیق و مثل در فهم حوادث و مسائل نبود، به راستی انیش کاپور اهمیت چندانی نداشت که پرداخت به آن در این سطح آن هم در این بلاگ را توجیه کند. کاپور را به عنوان نشانهای رسا از هنر شهوانی مراد کردم تا بتوانم دقیقتر و به مصداق برایتان از این عرصه و نگاه بگویم.
مصادیق دیگری نیز دارد این نگاه که شاید معروف ترین آن معمار زن عراقی، زاها حدید باشد که بی شک معرف حضور دوستان معمار و طراح بنده هست. علت پرداخت به کاپور تنها در شدت حضور تفکر شهوانی در کارهای این فرد نسبت به سایرین بود وگرنه در بسیاری از آثار دیگر هنرمندان امروز جهان نیز می توان رگههای تفکرات شهوانی را مشاهده کرد.به راستی نیز چنین است. اگر هنر از جان هنرمند بیرون می آید و اگر امتداد وجود هنرمند است و اگر نتیجهی شهود اوست که به درگاه چشم و حس ما آورده است، چه انتظاری می رود از هنرمندانی که نهایت شهود معنایی آن ها درک لذات حیوانی شهوانی و تعمق آن لذات است، چیزی غیر از این را به عرصهی شهود من و توی مخاطب بکشانند.....
------
از گرافیک و عکاسی و سینما و تلویزیون هم نگفتم. چرا که می دانم در خانههای عقل و انصافتان کسی هست که یک حرف بس باشد.
پس نوشت:
به شخصه فکر می کنم پرداخت به مسائلی نظیر موضوع هنرمندان فراماسون و تقسیم بناها و آثار به فراماسونی یا غیرفراماسونی، با صرف نظر از صحت یا عدم صحتشان، در زمانهی امروز عملی رهزن است که تنها از دیدن مسائل بدیهی تر بی شک و شبه بازمان می دارد. خیلی مد شده است این روزها از چیزهایی گفتن که ملاک و معیاری در نقدشان یا نیست یا در همان ملاک و معیارها شک های فراوانی هست. اما متاسفانه به بدیهیاتی روشن در عرصهی هنر حاکم در دنیا و هنر در حال ترویج از سوی مجامع عظیم هنری -که غالبا به دست یهودیان اداره و پشتیبانی می شود- توجه چندانی نمی کنیم