وطن
وطن مفهوم عجیبیست.
وطن . [وَ / وَ طَ ] (ع اِ) جای باش مردم . (منتهی الارب ). جای باشش مردم . جای اقامت . محل اقامت . مقام و مسکن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جائی که شخص زاییده شده و نشوونما کرده و پرورش یافته باشد....
...و پرورش یافته باشد.
این سالها که تب ایران و ایرانیگری و تمدن اسلامی و دهکده جهانی و ..... داغ است و هر کس از ظن گروه و دسته و طبقه خودش با موضوع مواجه میشود و ظاهرا دعوا سر لحاف ملاست، جستجوی وطن دوچندان تازهگی و اهمیت دارد. ما در کدام نشئه زاییده شدهایم نشوونما کردهایم و پرورش یافتهایم که حالا در این غربتکده به آزمون آموختهها گماشتهشدهایم؟ اصلا ما که نه، این گیاهان ، این قطرات باران ، این کوهها و دریاها، این جنبدهگان کجا چنین آموختهاند که در مسیر تکوین خود این قدر بیابهام و مصمم در حرکتند؟
این قوای بزرگ درون ما، حواس ما، تواناییهای جسمی ما، دوست داشتنهای ما، فهمیدنهای ما، قدرت نطق و اندیشه ما، میل و شهوت و طمع ما، اخلاق و ایثار و برتریجویی ما، کجا شکل گرفته ست که حالا دارد این قدر استادانه تنهای ما را در میان حوادث زندهگی نگه میدارد و به پیش میبرد؟
وطن ما کجاست؟ جایباش ما که در انتظار ماست.....
این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کاو را نام نیست .....
پ.ن: کتاب معاد آیتالله شجاعی را بلاخره شروع کردم. شک دارم در گستره ادبیات تحلیلی دینی معاصر کتبی به قدرت و دقت و عمق کتب آیتالله شجاعی بتوان پیدا کرد.... درسهای آقا تحلیل و املا که نه، نوعی تجربه کشف و شهود خفیف است.....
با وجود سنگینی مباحث کتب آقا، فقط به دلیل شیرینی بیوصف و عمیق مستکننده ای که مرز تحلیلهای خستهکننده را در مینوردد و تنه به تنه هنر میزند، کتب آیتالله شجاعی را نه به مهندسها و نه به حوزویها که به بچههای هنر پیشنهاد میکنم.
#کتاب #کتابخوانی #کتاب_بخوانیم #معاد #آیت_الله_محمد_شجاعی