یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

رهشرهش by رضا امیرخانی

کتاب از سایر رمان‌های رضا امیرخانی بهتر نیست. برای آن‌هایی که امیرخانی و قلم‌ش را دوست دارند انگیزه اول خواندن کتاب رمان جدید امیرخانی بودن است و طبعا آن‌ها بیش‌تر هم به چشم‌شان می‌آید این عدم تجانس.
تا میانه داستان هنوز زبان راوی لنگ است. به خصوص که اصلا در کت آدم نمی‌رود راوی یک زن باشد و مدام تصور می‌کنی که امیرخانی جهان زنان را درک نکرده است. بعدتر با تاکید راوی بر «زن‌م آیا من» کمی تیغ این انتقاد کند می‌شود. هرچند تا آخر کتاب هم نحوه روایت راوی باورپذیری کم‌تری دارد
با تجربه رئالیسم جادویی خفیف کتب رمان‌های قبلی امیرخانی انتظار چند صحنه این چنینی تا آخر کتاب هم‌راه آدم خواهد بود؛ انتظاری که تقریبا محقق نمی‌شود و کتاب خیلی صریح‌تر و مستقیم‌تر از همیشه به معانی ارجاع می‌دهد؛ شاید همین در کنار فضای یخ کتاب موجب اقبال کم‌تر خواننده‌های امیرخانی نیز باشد
کتاب فراز و فرود تقریبا ندارد. نقطه عطف ندارد. نقش خوب و بد جدی هم ندارد. کتاب به کل خاکستری‌ست. این مساله اگر چه می تواند جزو تدابیر نویسنده برای بیان مساله ای دودگرفته و غم‌بار باشد اما بی تعارف از خواندنی بودن اثر کم می کند. باز هم نثر روان امیرخانی به داد می رسد وگرنه...
این ها از باب نثر و سامان کتاب. اما از باب معانی و موقعیت سازی و سوژه؛ کتاب تلاشی نو برای صورت‌مساله‌ای واقعی‌ست. شهرنشینی و چالش‌های آن. توسعه و جنایت‌های آن . تهران و عاقبت آن
مفاهیم خوبی در هم تنیده شده‌اند تا زندگی لیا و علا و تجسم عمل آن‌ها یعنی ایلیا کنار هم دوران غم‌باری با امید اندک را نمایان کنند. کتاب نقد بی‌پروا و گاهی شعارزده‌ای‌ست به زندگی شهری و توسعه آن... آخرش هم با حواله کردن پیشاب بچه به شهر و ستایش کوه‌پناهان کم‌تر می‌تواند توصیه یا نسخه بپیچد برای مخاطب و همه را حواله به زلزله امیدوارکننده‌ای می‌دهد که محتوم تهران و امثال آن است.
کتاب از این نظر با واقعیت صادق است و آخر داستان را با شیرینی و گل تمام نمی کند.
برای من به عنوان معماری که خانواده معماری هم دارد کتاب یک وجه دیگر هم داشت و آن هم میزان نزدیکی یا دوری نویسنده به این قشر و واقعیات چالش‌های حرفه‌ای و زندگی آن‌ها. به نظر تصویری که نویسنده از جهان حرفه‌ای و خصوصی این قشر می‌سازد بیش‌تر شبیه تصاویری‌ست که سیمای کشور در سریال‌های خانوادگی‌ش نشان می‌دهد و با واقعیت فاصله معنادار دارد. دست آخر زمان کتاب که به شهرداری دهه اخیر تهران برمی‌گردد می تواند موج برخوردهای سیاسی را نیز با کتاب برانگیزاند.

View all my reviews

وطن مفهوم عجیبی‌ست.
وطن . [وَ / وَ طَ ] (ع اِ) جای باش مردم . (منتهی الارب ). جای باشش مردم . جای اقامت . محل اقامت . مقام و مسکن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جائی که شخص زاییده شده و نشوونما کرده و پرورش یافته باشد....
...و پرورش یافته باشد.
این سال‌ها که تب ایران و ایرانی‌گری و تمدن اسلامی و ده‌کده جهانی و ..... داغ است و هر کس از ظن گروه و دسته و طبقه خودش با موضوع مواجه می‌شود و ظاهرا دعوا سر لحاف ملاست، جست‌جوی وطن دوچندان تازه‌گی و اهمیت دارد. ما در کدام نشئه زاییده شده‌ایم ‌ نشوونما کرده‌ایم و پرورش یافته‌ایم که حالا در این غربت‌کده به آزمون آموخته‌ها گماشته‌شده‌ایم؟ اصلا ما که نه، این گیاهان ، این قطرات باران ، این کوه‌ها و دریاها، این جنبده‌گان کجا چنین آموخته‌اند که در مسیر تکوین خود این قدر بی‌ابهام و مصمم در حرکت‌ند؟
این قوای بزرگ درون ما، حواس ما، توانایی‌های جسمی ما، دوست داشتن‌های ما، فهمیدن‌های ما، قدرت نطق و اندیشه ما، میل و شهوت و طمع ما، اخلاق و ایثار و برتری‌جویی ما، کجا شکل گرفته ست که حالا دارد این قدر استادانه تن‌های ما را در میان حوادث زنده‌گی نگه می‌دارد و به پیش می‌برد؟
وطن ما کجاست؟ جای‌باش ما که در انتظار ماست.....

این وطن مصر و عراق و شام نیست 
این وطن جایی است کاو را نام نیست .....

SharedScreenshot.jpg