یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تهران» ثبت شده است

صبح روز قبل از موشک‌ باران عین‌الاسد و واقعه‌ی ناگوار اصابت موشک به هواپیمای اوکراینی، با محمدحسین حوالی غرب تهران بودیم. ناگهان در دل شهر و در یک خیابان اصلی و پرتردد یک سامانه‌ی موشکی کاور پیچیده شده روی یک هجده چرخ از کنارمان گذشت. برگشتم به محمدحسین گفتم «ببین چه خبره!؟ نگذاشتند شب منتقل کنند. حتما جدیه‌ها!»
عجله برای نصب این سامانه موشکی جدید برای چه بود؟ که باید فی‌الفور و در میان روز می‌رفت و نصب می‌شد!؟
سامانه‌ای که حالا بعد از خبرهای مکرر معلوم می‌شود از نوعی روسی‌ست و اسرائیل طبق برخی از انتشارات اخیر ویکی‌لیکس کدهای نسل اول‌ش را چند سال پیش با روسیه معاوضه کرده و در اختیار دارد.
از قضا این سامانه در جایی جدید نصب می‌شود. جایی که پیش‌تر سامانه‌ای نبوده‌است؛ جایی که طبق اطلاعیه ستاد کل، نسبت به پروازی عادی و مسافربری موقعیتی داشته که آن پرواز «هنگام چرخش، کاملاً در حالت نزدیک شونده به یک مرکز حساس نظامی سپاه و در ارتفاع و شکل پروازی یک هدف متخاصم قرار می‌گیرد». این جانمایی عجیب نیست؟ جالب‌تر آن که دوربین [هایی] مشرف به موقعیت و کاملا آماده در همین حوالی و منتظر و نگران به همان نقطه در همان نیمه شب هستند!

Displaying سامانه موشکی وسط روز! - ص

امروز در کرمان مردم حادثه نیافریده‌ند؛ حماسه آفریدند. آن قدر گرد شمع سید شهیدان مقاومت گشتند که دست آخر پروانه‌وار به آتش زدند! این کم چیزی‌ست؟!
اصلا این میان قصد ندارم خطاها و کم‌بودها را نادیده بگیرم. اما عظمت این عشق و شور مملو از شعور نمی‌گذارد که فعلا نگاهم را از بزرگی‌ش بردارم و به ضعف‌ها و خطاها معطوف شوم.
این ملتی که هنوز جنگی نشده و هنگامه بلایی نیامده و این طور عاشقانه و عمیق و این گونه سوخته دل و بال و پر باز چنان به آتش عشق شهیدش می‌زند که حالا داغ‌شان دل همه را پر کرده است را از چه می ترسانند؟! از جنگ؟ از نبرد؟ از مرگ؟ مرگ بازیچه‌ای بیش نیست پیش این ملت بزرگ....
و دو صد شگفت از فعالان رسانه و خبر و شبکه‌های مجازی که چرا به این حماسه عظیم -هرچند دردآور- نمی‌پردازند؟! ملت چنان شاهد شهیدان شده‌اند که حادثه آفریده و من و شما از ترس این که مبادا اصل حماسه سرداران شهیدمان مخدوش بشود از کنارش می‌گذریم!؟
ملت مانند جسم صدپاره‌ و پراکنده‌ی علم‌دار مقاومت، صدها ریختند و پراکنده شدند و این عجیب دیدنی و ستودنی و رشک‌بردنی و سخت پرداختنی‌ست...
این سوختن و پراکنده شدن از معرفت شهیدی‌ست که سوخته و پراکنده شده از معرفت رب اعلی‌ست... این عجیب ستودن دارد. عجیب!
و این ستودن مانند حادثه شهادت حاج قاسم، درد و داغ توامان با افتخار است؛ حماسه است.
پیکر این بزرگواران را در اوج عظمت و شکوه تشییع کنید و چون شهید عزیزمان در برشان بگیرید. برای آن‌ها روضه‌های فرح‌بخش شیعی بخوانید و بدانید به دوران جدیدی وارد شده‌ایم.
این‌ها ترجمان شهادت حاج قاسم بودند در قاعده یک ملت... 

اربعین چهارسال پیش بود؛ در بحبوحه‌های راه نجف کربلا، وقتی اختلاف محسوس پوشش و ظاهرمان سوال مردم را برمی‌انگیخت و وقتی هدایای هنری و طراحی‌شده‌مان برای‌شان وجد به هم‌راه داشت، برای معرفی خودمان به هزاران نفر با افتخار در جواب این که از کجا آمده‌اید؟ می‌گفتیم «جامعه الفن بالطهران» و در جواب ده‌ها کاروان اروپایی و آسیایی -که تقریبا باورشان نمی‌شد این هیبت عالی کاروان هیئت هنر را که از ایران باشد- وقتی سوال می‌کردند از کجا آمده‌اید؟! می‌گفتیم «Tehran; University of Art» و شوق و ابهام پرشان می‌کرد که مگر چنین چیزی هم وجود دارد؟! و این قدر با شکوه!!؟

همان‌جا به برادر بزرگ‌م علی آقا -گرافیست خوش نام و دانش‌جوی سال‌های ۸۲ تا ۸۷ دانش‌گاه هنر- گفتم به نظر شما چقدر باید هزینه می‌کرد کشور یا نه حتی همین دانش‌گاه هنر خودمان چقدر باید هزینه می‌کرد تا نام خودش را به سه زبان زنده دنیا در بین ۲۰ میلیون انسان شریف این چنین جا بیاندازد!؟ این قدرت بزرگ نه از آن ما بچه‌‌های این سال‌های دانش‌گاه هنر که به تمامه و بی‌ابهام از آن صاحب این حماسه بود و ما کاسب‌کاران خوش‌به‌حال و خوش‌تقدیر این خوان کرم بزرگ. مانند بچه‌پول‌دارهایی بودیم که انگار از خوش حادثه در زمانه‌ای به بلوغ رسیده‌بودیم که ثروت هنگفتی در انتظار ما باشد.. هیئت هنر همه ثروت ما بود در این سال‌های زندگی با هنر. #هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

دانش‌گاه‌های معتبر دنیا هر کدام کانون‌هایی، کلاب‌هایی، جشن‌واره‌ها و بیینال‌هایی فراتر از برنامه‌های مرسوم و جاری خودشان دارند تا قدیمی‌های دانش‌گاه را هم هم‌واره خانواده خودشان بدانند و جامعه قدرت‌مند خودشان را بازتعریف کنند. یادم هست همین چند وقت پیش دانش‌گاه نه چندان معتبر کلدونین گلاسکو (نه آن دانش‌گاه معتبر گلاسگو معروف) محض این که یکی از دانش‌آموخته‌گان‌ش رئیس جمهور کشوری دیگر شده است تبریک رسمی ابزار کرد. این طور دانش‌گاه‌های حتی کم اهمیت جهان هم برای خود سوابق دانش‌آموخته‌گان را مایه عزت و بزرگی و افتخار می‌بینند. بودجه‌های وسیعی خرج این جامعه‌سازی گسترده در جهان امروز می‌شود. وقتی به داخل کشور نگاه می‌کنیم تقریبا کم‌تر دانش‌گاهی از کشور ما هنوز به این سطح از بلوغ رسیده است. اگر موشکافانه‌تر نگاه کنیم به جز ساختار، کم‌تر دانش‌جویانی هم به این بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که چنین جامعه وسیعی را در پیرامون یک دانش‌گاه بتوانند تصور کنند و ارزش‌ها و قدرت‌هایی که این میان تولید می‌شود را پاس بدارند. ما در ایران مفهوم دانش‌جو و دانش‌آموخته را ابدا کنار هم به کار نمی بریم. در حالی که دانش‌آموخته یک دانش‌گاه، سفیر و نماینده آن دانش‌گاه می‌شد اگر می‌گذاشتیم...

این سال‌ها مدام به این فکر می‌کنم که چه طور هیئت هنر رشته اتصال من یعنی فارغ‌التحصیل و دانش‌آموخته سال‌های ۸۵ تا ۸۹ دانش‌گاه هنر را با دانش‌گاه‌م وصل کرده است و نمی‌گذارد که ببرد... این خدمت بزرگ چقدر ارزش ریالی و معنوی دارد؟ جامعه بزرگی از دانش‌جویان و  دانش‌آموخته‌گان دانش‌گاه هنر در کنار جامعه بزرگ‌تری از دانش‌جویان و دانش‌آموخته‌گان هنر...چقدر باید تلاش می‌کردیم تا چنین جامعه بزرگی بسازیم؟! کاری که به لطف سفره محبت حسین (ع) این‌ سال‌ها انجام شد و هر روز نو به نو می‌شود...#هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

انتخابات به حول و قوه الاهی و با مشارکت بالای قطعی امت اسلامی برگزار شد. شکر کمیتش واجب!

و انتخابات امسال برای خیلی از ما متفاوت بود چرا که به واقع پیگیری کردیم تا آن کسانی را که اصلح می یابیم انتخاب کنیم. تقریبا لیست کاملا مطمئنی در میان مردم وجود نداشت و همین خیر موجب شد تا خلق الله پیگیر و جستجوگر با موضوع برخورد کنند. خسته نشدند. کنار هم ننشستند و اثبات کردند سیاست می تواند ماننده دیانت، و وظیفه سیاسی ماننده وظیفه دینی شیرین باشد. شکر کیفیتش واجب!



این مطلب در تاریخ 7 اسفند 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

------------------

 

استودیوی طراحی راکس (Rux) یک استودیوی طراحی نیویورکی‌ست!
وقتی به سایت راکس مراجعه می‌کنید، می‌بینید که سابقه‌ی طراحی این استودیو از طراحی فضاهای شهری تا بطری مشروب تا حتی وسایل جنسی در نوسان است! همین راکس دعوت می‌شود تا بیاید و برای امارات متحده عربی اسلامی طرح مسجد بدهد!!!
این استودیو توسط یک مرکز طراحی اماراتی، دعوت می‌شود که بیاید و برای بافت عربی اماراتی، طرح یک مسجد شهری بدهد!
فکر کنید!
طرحی برای عبادت‌گاه اسلام و مسلمانان توسط استودیویی که برایش فرق نمی‌کند بطری ودکا طراحی کند یا مسجد!!!
نتیجه‌ی این چالش عینی می‌شود این:

" مسجد زوال‌یافته طراحی‌شده توسط استودیوی راکس "