یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بوئینگ» ثبت شده است

صبح روز قبل از موشک‌ باران عین‌الاسد و واقعه‌ی ناگوار اصابت موشک به هواپیمای اوکراینی، با محمدحسین حوالی غرب تهران بودیم. ناگهان در دل شهر و در یک خیابان اصلی و پرتردد یک سامانه‌ی موشکی کاور پیچیده شده روی یک هجده چرخ از کنارمان گذشت. برگشتم به محمدحسین گفتم «ببین چه خبره!؟ نگذاشتند شب منتقل کنند. حتما جدیه‌ها!»
عجله برای نصب این سامانه موشکی جدید برای چه بود؟ که باید فی‌الفور و در میان روز می‌رفت و نصب می‌شد!؟
سامانه‌ای که حالا بعد از خبرهای مکرر معلوم می‌شود از نوعی روسی‌ست و اسرائیل طبق برخی از انتشارات اخیر ویکی‌لیکس کدهای نسل اول‌ش را چند سال پیش با روسیه معاوضه کرده و در اختیار دارد.
از قضا این سامانه در جایی جدید نصب می‌شود. جایی که پیش‌تر سامانه‌ای نبوده‌است؛ جایی که طبق اطلاعیه ستاد کل، نسبت به پروازی عادی و مسافربری موقعیتی داشته که آن پرواز «هنگام چرخش، کاملاً در حالت نزدیک شونده به یک مرکز حساس نظامی سپاه و در ارتفاع و شکل پروازی یک هدف متخاصم قرار می‌گیرد». این جانمایی عجیب نیست؟ جالب‌تر آن که دوربین [هایی] مشرف به موقعیت و کاملا آماده در همین حوالی و منتظر و نگران به همان نقطه در همان نیمه شب هستند!

Displaying سامانه موشکی وسط روز! - ص

بلاخره یک مرد پیدا شد.
کسی که جنم داشته‌باشد به گردن بگیرد! گردن سرفراز از نبرد موفق با بزرگ‌ترین ارتش آمریکا را پیش ملت خودش کج کند و از مو باریک‌تر آن را آماده‌ی پذیرفتن هر چیزی بداند... اما تو به خودت اجازه می‌دهی از هر گردنی که کج شد بالا بروی؟ یعنی تو فکر می‌کنی چون گردنی کج شده پس حق داری؟ یعنی واقعا توهم زده‌ای که چون خودت مغرورانه به خاطر صدها خطا و اشتباه و خباثت درونی‌ت گردن کج نمی‌کنی محقی؟ و آن گردن کج آب‌رو و احترام و حرمت ندارد که عزم کرده ای از آن بالا بروی؟
آیا واقعا فکر می‌کنی ماشین جنگ رسانه‌‌ت موفق شده‌است کشور را به زانو دربیاورد؟
ما اصلا انگار ساختار حالی‌مان نمی‌شود!؟
کشوری با این عظمت و با این شرایط، حتی کسی که ماشه چکانده را نیز اجازه ندارد مقصر جلوه دهد!
اصلا بیا فکر کن کروز بود و تو با این حرف‌های مسخره سرباز وطن را اخته‌ کرده بودی! وقتی ماشه نمی‌چکاند دوباره نباید برای کشته‌شدن صدها نفر می‌آمد و گردن کج می کرد؟
این چه فهمی‌ست که این چنین سربازان خود را اخته و دست و پا بسته می‌خواهد!؟
این چه بی‌منطقی احساسی‌ست که دیروز با شهادت حاج قاسم سلیمانی فریاد انتقام انتقام سر می‌دهد و حالا با یک واقعه کاملا طبیعی -در بحبوحه جنگ و نبرد- این طورمحق می‌شود؟ مسخره نیست؟
اما من راز‌ش را در این نمی‌دانم. یعنی در احساس صرف نمی‌دانم.

همه خبر را شنیدیم.
خبری شوکه‌کننده و فروریزاننده. خبری دردناک و سرد... خبری که هنوز هم باورش سخت است هرچند امکان‌ش همیشه هست. خبری که این حجم از شوکه‌کنندگی و سختی را نه صرفا در خود، که به واسطه‌ی حماقت و سوتدبیر مسئولین مرتبط و تصمیم نابخردانه‌ی رده‌های عالی نظام انقلاب اسلامی، پیدا می‌کند.
سقوط یک هواپیما اصلا خبر ساده‌ای نیست و کشته‌شدن چند ده نفر هرجای دنیا باشد کسی را خوش‌حال نمی‌کند.
اما تا زمانی که تقدیر مشترکی نمی‌یابی انگیزه‌ی تسلیت هم نداری... اما حالا تقدیر مشترک این پرواز با ما، و بهتر بگویم تقدیری که کشور ما برای‌شان -به خطا- رقم زد ما را به حادثه نزدیک‌تر می‌کند.