اللهم انا لا نعلم منه الا....
امروز در میان جمعیت نماز میت آقای هاشمی یاد نمازجمعه ۲۶ تیرماه ۸۸ تهران و خطبههای دوپهلوی آقای هاشمی در آن سال و مهمتر جمعیت حاضر در آن روز افتادم. یادش به خیر!
آن روز که هاشمی در میان بحبوحه جمعیت سخنان باب میل میگفت و عرصه نماز جماعت در محضر خدا به بازیچه سیاسی جمعیت بدل شده بود؛ حریم صفهای جماعت با اختلاط دختر و پسرها، حریم روزه ماه رمضان با سیگار و بطریهای آب و حریم انقلاب با شعارهای ضداسلامی و ضدانقلابی هتک میشد و هاشمی به تفقه و اجتهاد خودش دقیقا جلوداری این هتک حرمتها میکرد، شاید خودش هم فکر نمیکرد روزی که دوباره به همان محل نمازجمعه تهران بیاورندش، باز هم امت اسلام و انقلابی ایران -و نه آن مخنسان ۸۸- و باز هم با فریاد معنادار «این هم لشگر آمده به عشق رهبر آمده...» بیایند و زیر تابوت آن مرحوم را بگیرند. از تمام آن قال و قیلها، آخرش برای هاشمی هم احترام و پاس انقلابیون ماند و بس.
نماز معنادار رهبری هم ختم کلام این موج تزویر سیمایی و دولتی این روزها بود. مگر میشود پیش خدای عالم بایستی و به راحتی بگویی الهم انا لانعلم منه الا خیرا... در حالی تمام وجودت خطاهای این سالهای آن مرحوم -که حداقل در مواردی یقینا مصداق فعل و قول خیر نبودند- را متذکر شود؟ مگر محضر خدای عالم عرصه سیاست بیپدر است که همه چیز را بازیچه قرار داد؟
به حق انقلابیون و دولتمردان، خوبیهای آن مرحوم را چند روزی شاخص کردند، اما گاهی چنان تندروی این میانه رخ داد که انگار نه انگار تاریخ شاهد خدمت و خیانت افراد بوده است و بزرگ نمایی و غلو، تنها معانی کلمات را از واقعیت آن خالی میکند. این میانه سیمای مزور جمهوری اسلامی و لحن عاشقانه مجریان برنامههای زنده سیما -از همه طیف شخصیتی- سخت اعجابانگیز و صدالبته مایه تاسف بود....
هاشمی را خدا رحمت کند؛ هرچند پیشگاه خدا پیشگاه تعارف و رودربایستی نیست. او و همه ما به خاطر جز جز اقدامات مثبت و بندگیهایمان چشم امید به فضل او داریم و پاسخگوی تمام خطاها و کاستیهایمان -ولو به تفقه و اجتهاد شخصی- خواهیم بود... به قول رهبری «اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبهی الهی با پروندهئی مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همهی ما مسئولان جمهوری اسلامی است. »
خدا به همه ما، به ملت ما، به دولت ما، به دولتمردان ما، به صدا و سیمای ما، به همه ما فهم عنایت کند. نور فهم گمشدهای ست که این روزها سخت به آن احتیاج داریم. خدا کند دست از ریا برداریم...
سهشنبه؛ ۲۱ دیماه ۹۵؛ بعد از نماز دانشگاه تهران؛ ساعت ۱۱ و ۴۸ دقیقه
پ.ن (ساعت ۱۳): اصلا مهم نیست که رویه پست این سالها کماکان توسط کسانی چون فائزه یا مهدی هاشمی مجرم و زندانی ادامه پیدا کند و مثلا زیر تابوت پدر عربده سیاسی بکشند.... تاریخ آنچه را که باید مینوشت؛ نوشت....
پ.ن (ساعت ۱۳:۱۸): کاش هاشمی همان طور که خودش دوست داشت در حرم قم دفن میشد. کاش این خانواده و اطرافیان ناپاک این چنین با جنازه او بازی نمیکردند... اسف از پولهایی که به شبهه به شکمها میرود.... کاش حداقل در ضریح امام دفن نمیشد. این طوری کمتر خاطرات تلخ تاریخ ۱۴۰۰ ساله تکرار میشد.
پ.ن (ساعت ۱۳:۲۱): چقدر منزجرکننده است لحن این مجری سیما و قدیسسازی عجیب تصنعی او....خدا بر این ملت از ریا و دورویی رحم کند.