فی طاعه الله ...
الا ان الذل فی طاعه الله اقرب الی العز من التعاون بمعصیه الله
خدا را شکر به خاطر این عطیه بزرگ. انقلاب شکوهمند اسلامی و نظام پرعظمت اسلامی. و رهبری مقتدر و عزیز اسلامی و قانون مترقی اسلامی و ملت بزرگ اسلام.
این چند روزه را خیلی با دغدغه گذراندیم و حالا نیز چیزی عوض نشده است.
وظیفه ما همیشگی بوده و همیشگی خواهد بود.....
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری تمام شد و ملت با حضور پرشکوه یک آری محکم دیگر به جمهوری اسلامی گفتند و یک مهر ابطالی بر مجموعه دروغ بزرگ ۸۸ زدند....
این تعبیری ست که خیلی دوستانم در شبکههای اجتماعی کردند و دلخوش دارند به این تعبیر پرامید.... اما واقع آن است که در پارادوکسی عمیق نیمی از همین ملت به کسی رای دادند که خود از نزدیکان فتنهانگیزان بود و هرچند آهسته آهسته گام برداشته بود تا گربهای شاخش نزند اما هیچگاه خود را از آنها تبرئه نکرد و شعارهای تجمعات دیشب ستادیها و برخی طرفداران افراطی هم به وضوح بیانگر این رابطه بود. از کنار این پارادوکس عمیق به این راحتی نباید گذشت، چه این که سادهانگاری در پوستههای حقی نظیر احترام به پیروز یا رئیس جمهور همه ایران بودن به عدم شناخت واقعی ملت ایران و رخدادی که رخداده است میانجامد.
ملت ایران در ۲۴ خرداد اگرچه به جمهوری اسلامی آری گفت اما نیمی از آنها پیامهای دیگری نیز داشتند. این پیام را من در دو گونه خوشبینانه و بدبینانه تفسیر میکنم و از همه دوستانم میخواهم که به هر تقدیر از کنار این حادثه ناراحت یا خوشحال اما بیخیال نگذرند....
خوشبینانه آن است که ملت ایران در چهارسال اخیر به شدت از دعواها و کشمکشهای سیاسی جناح اصولگرا خسته شدند. در این چهارسال حملات بیسابقهی اصولگرای کثیف (طیفی از اصولگراها که دچار آلودگیهای سیاسی شدهاند) به احمدینژاد و سیاستهای او نه از پی خداخواهی و اصولخواهی که آغشته به تمایلات قدرت و دنیا بود. نمونهی روشن آن در انتخابات و در قالب تکثر اصولگرایان به خوبی بروز کرد. در این سالها برخی سران سپاه پاسداران انقلاب نیز دچار خبطی آشکار شدند و به جای میانداری و سربازی انقلاب اسلامی و ولایت فقیه -که تنها رسالت آنهاست- با اصولگرای کثیف همنوا شدند و به شدت بر علیه دولت اصولگرای احمدینژادی تاختند. احمدی نژاد هم آدمی نبود که سعهی صدر سالیان گذشته را داشته باشد. او نیز بر اشکالاتی که اصولگرایان کثیف بر آنها انگشت میگذاشتند پافشاری چندباره میکرد و هزینههای مکرری به ساختار دولت و نظام اسلامی تحمیل میشد. جریان کثیف اصلاحات و سازندگی (دقت میکنید لفظ کثیف در این نوشتار ناظر بر آلودگی به بازیهای سیاسی دنیا ست) نیز از این فرصت استفاده کرد و با تحریک و فشار اهرمهای خود در بازار -که کم هم نیستند- و با استفاده از تبعات طبیعی این کشمکشها و در کنار آنها موج روانی تحریمهای خارجی، بازار را به حدی نامتعادل ساخت که دولت احمدینژاد هم چه خواسته و چه ناخواسته ترجیح داد دو سال پایانی را به جهاد اقتصادی و ساختاری که در اوج خود در ابتدای روی کارآمدن در پیش گرفته بود نگذراند و به نوعی طریق عیش و آرامش را پیش بگیرد. وجود عنصر نمک بر زخمی مانند مشایی در این میان گمانهها را در این باره بیشتر به مرز اثبات نزدیک میکند.
ملت در این وضعیت لاجرم برای پایاندادن به این جنگ قدرت به ظاهر اصولگراها به نقطهی مقابل اصولگرایی اسمی رای دادند. نقطهای که هیچ کارنامه روشن و مطلوبی در میان مردم نداشت و تنها با غرزدنها و انتقادات پیاپی و بداخلاقی رسانهای و تهمت و .... دل مردم را کمی خنک کرد. کارکرد روحانی ۹۲ در این تحلیل بسیار شبیه احمدینژاد ۸۴ و طعنههای او به جریانهای اصلاحطلب و سازندگی قبل از خود است. در انتخابات ۹۲ حتی شعارهای عملگرایی و برنامهریزی اصولگرایان که ناظر بر رفع مشکلات معیشتی مردم بود افاقه نکرد و کسی رای آورد که به جای برنامه روشن انتقادات ، طعنهها و افشاگریهای صریح داشت. به جز این برگ برنده برای روحانی، معمم بودن او و پشتیبانی خاتمی و هاشمی نیز هر کدام به سبد رای او کمی میافزود. اصلاحطلبهای افراطی یا جریان سازندگی با اجماعی که رخداد او را نماینده خود میدانستند و برخی مستضعفان فکری هم که هشت سال دعوای کتوشلواریها را دیده بودند به راحتی جذب عبا و عمامه او میشدند. و دست آخر در کنار همه این ها شایعه ارزان شدن بازار با آمدن روحانی -که به واسطهی پشتپردههای اقتصادی بازار ایران و دست در صحنهی کارگزاران و اصلاحات چندان هم بیبنیان نخواهد بود- در دو روز آخر ضربه نهایی به حساب میآمد.
این تحلیلی خوشبینانه اما
بدبینانه آن است که در سیسال انقلاب کم کم معیشت و زندگی و در یک کلام شکم، بر شرف و آبرو و استقامت پیشی گرفته است. و ملت حتی به شعاری صرف مبنی بر رسیدگی به شکم بیشتر از تجسم عملی استقامت اعتماد میکنند. و نمیدانند که در وصفشان آمده که اینان دین ایشان میستانند و دنیا هم به ایشان نمیدهند. نیمی از ملت تنها به وعده ارزانی و رفع مشکلات اقتصادی، به جریانی رای داد که اتفاقا در زمینه اقتصادی جز نابهسامانی و اختلاف طبقاتی شدید و سرمایهداری خویشان و آقازادهگی مفرط و ... دستآورد دیگری نداشت. و در کنار این وعدههای معیشتی، فراخوانی ملت به اعتدال به طلب زندگی راحت و آرام خود موید این نگاه بدبینانه است.
اما بیایید خوشبین باشیم. و شاید واقعا خوشبینی به واقعبینی نزدیکتر باشد
اصولگرایان کثیف از یک طرف و احمدینژاد از سویی دیگر در حق انقلاب ظلم بزرگی کردند. آنها احمدینژاد که را مستعد بود به ورطه هلاک سوق دادند و آن قدر او را تحریک کردند که عاقبت کار دست خودش داد. خودشان هم به جان هم افتادند و در طلب قدرت از تخریب یکدیگر کم نگذاشتند. دست آخر هم با نداهای دروغین ائتلاف که به معنای «ائتلاف با من و به نفع من » بود خود را از اتهام قدرتطلبی تبرئه میکردند.
خدا جای حق نشسته و شاید همین بیآبرویی امروز آنها از همین بابت است.... بگذریم
باید از خیر اصولگرایی کثیف و حزبی گذشت. اصولگرایی لازم است به آغاز گفتمان خود یعنی همان پافشاری بر اصول برگردد و از افراد و جریانات فارغ شود. و در این میان حضور بزرگمردی چون سعید جلیلی که پا بر اصول فشرد و به هیچ جریانی باج نداد به واقع غنیمتی بزرگ بود. خدا را شکر که در میانه این ملت چهار و اندی میلیون آگاه وجود دارند که لولو را با خرمهره برابر نکنند.
باید به سوی رسالت الاهی و دینی خود برگردیم. به سوی امر به معروف. به سوی نهی از منکر. به سوی ابلاغ کلمه رب. باید به میان مردم برویم. با مردم بنشینیم. با مردم بگوییم. زهر تلخیهای اصولگرایان اسمی را باید از کام مردم خارج کرد. شیرینی کلمه انقلاب اسلامی و گفتمان توحیدی دوباره باید به کام ملت ریخته شود.
این شیرینی تلخی دغدغه معاش را حتی از میان خواهد برد.
دغدغه و فکر این انتخابات هم نکنید؛ الا ان الذل فی طاعه الله اقرب الی العز من التعاون بمعصیه الله
ما میراثدار عهد رسولیم و پرچمدار امت آخرزمانی او....
به امید زمانش.
---
شاید قدم اول بازگشت به اصول همین فضایی باشد که بروبچههای حزبالله راه انداختهاند. با وجود آنکه کاندید مورد نظرشان رای نیاورده اما به فتنهگران و عربدهکشان و هوچیگران ۸۸ نشان دادند تا سایه بقیهالله الاعظم بر این کشور مستدام است هیچ جای اعتراضی به خواست ملت نیست. نشان دادند که جماعت مدعی دموکراسی و مردمسالاری چه میزان دروغگو و بیشرف هستند و حزبالله همیشه قهرمان چه میزان باصداقت و فهیم....
شکر از بابت این فهم و صداقت که غرور و عزت همه از همین است.
طبیعتا نمیشه گفت مردم با حضورشون تو انتخابات به نظام آری گفتند و این حرفا!!!
فارغ از کلیشه ای و خشک بودن این جملات سی و اندی ساله مسئله ای هست که نمیشه ازش غافل شد.
و اون اینکه جناب آقای آیت الله خامنه ای پیش از انتخابات فرمودند: کسانیکه نظام را قبول ندارند برای کشورشان رای بدهند!
پس احتمالا انسان اندیشمندی مثل خود ایشان هم میداند که این حضور به معنایی ک شما برداشت کردید نیست.
پاینده باشید و بصیر