یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دو تابعیتی» ثبت شده است

تابعیت حق می‌آورد و وظیفه!
وقتی اهل یک کشور هستی انتظار داری آن کشور تو را دریابد و کمک‌ زندگی‌ت باشد و در قبال آن هم خود را به خدمت اصول آن کشور وامی‌داری.
اما وقتی اهل دو کشور باشی مسأله یک جوری قابل مدیریت است.
می‌توانی مثلا تمام انتطارات‌ت را به یک کشور ببری و تمام خدمات‌ت را به دیگری!
می‌توانی از یکی پول دربیاوری و در دیگری خرج کنی!
می‌توانی در یکی زمین داشته باشی و در دیگری زمان بگذرانی.
در یکی هویت‌ت را قاب کنی و به دیوار بزنی و در دیگری بی‌هویت و فرهنگی فقط به لذت بیش‌تر فکر کنی.
تازه وقتی از یکی به دیگری رفتی نق بزنی و وقتی برگشتی افسانه بگویی و اگر هم در یکی بدنه‌ی مدیریتی خاضعی باشد، اصلا از آفیسری فلان دانشگاه دست دوم و سوم یکی بیایی و این جا یک‌شبه هیبت علمی دانشگاه مطرح این ور شوی....انگار دو تابعیتی تمام بچه‌زرنگی‌ست!
اهل دو کشور بودن صورت رسمی و عمیق دورویی‌ست و این در اخلاق خلاصه نمی‌شود. این عمیقأ به مسائل کشور و مصالح یک بوم ارتباط پیدا می‌کند.

خبر حادثه غم‌انگیز مسافربری اوکراینی در آسمان حوالی تهران دقیقا در صبح روشنی که اولین اقدام ایران در مقابل با نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه می‌رفت رسانه‌های جهان را به هم بریزد در عین تلخی عمیقی که داشت، دست‌مایه رسانه‌ها برای به حاشیه بردن اخبار جنگ نیز شد.
حادثه خیلی عظیم بود. هشتاد و اندی از فرزندان ایران در آتش یک خطای -هرچند پرتکرار در جهان اما هنوز غیرقابل پذیرش- سوختند و طبعا ملت ما را داغ‌دار کردند.
اما این ضایعه همان‌قدر که برای ما ایرانی‌ها سخت بود، برای کانادایی‌ها هم سخت بود و جا دارد همین جا تسلیت‌م را به جاستین ترودوی خوش‌تیپ، نخست وزیر کانادا به خاطر ضایعه از دست دادن جمع بزرگی از شهروندان خدوم و پرانگیزه‌ی کانادا اعلام کنم.

Displaying کانادا و پرواز ۷۵۲ تهر...

چرا باید از ایران نرفت؟
هر زمان که تنشی در کشور می‌افتد، گفت‌گو از مهاجرت هم بالا می‌رود. این بار بعد از تنش بنزین، که تنشی روی تنش‌های مکرر ایرانِ تدبیر و امید بود، دوباره صحبت از مهاجرت و تصور ساخت بهشتی برای زندگی فردی، خارج از ایران داغ شده است. این بار من از کسانی که انتظارش را نداشته‌ام نیز شنیده‌ام...
خب واقعا چرا باید از ایران نرفت؟ «ایرانی بودن» یا «غیرت وطنی» یعنی خون و خاک این ظرفیت را دارد که کسی را یک‌جانشین کند؟
خیلی باید ساده باشیم که در رقابت بین جنگل‌های شمال و دامنه‌های سبز آلپ فکر کنیم کسی ممکن است این را به آن ترجیح بدهد؟
در کویر مصر عیش کند یا در نوادا در بلک‌راک‌سیتی!؟
دیسکوبارهای شبانه تایم اسکوئر کجا و این کافه‌های قبل نیمه‌شبْ به زورِ اماکنْ بسته‌ی ما کجا؟
پیاده‌روی سبز برود از «مسیر سبز» اسالم به خلخال یا از «مسیر بلند» شامونی تا والای جنوبی؛ از فرانسه تا سوئیس.
آبشار دوقولو برود یا نیاگارا… و قطعا نیاگارا!
پشت لپ‌تاپ در تهران سهم‌ش را از جیب خلایق بگیرد یا در منهتن؟
اصلا چرا باید کسی بین این دوگانه‌ها توقف کند و اصلا چرا باید یک نام یا مکان جغرافیایی برای کسی مهم باشد؟! این الکی ایرانی‌بازی‌های فرودگاه امام را به کل نمی‌فهمم…
چه چیز ایرانِ امروز هست که ممکن است کسی را مجاب کند تا از این خاک نرود و بماند؟!

Displaying وطن کجاست؟ - چرا باید ...