- ۲۴ آذر ۹۰ ، ۱۸:۱۶
- ۱۰ نظر
ایامی ست که در میان جمع بچهمذهبیها و اهل درد صحبتهایی رواج پیدا کرده است که امروز دیگر به صورت جریانی تحت عنوان شناخت جریان فراماسونری و نفوذ یهود در عرصههای گوناگون از جمله هنر و معماری و زندگی، فعالیت میکند. قرار ندارم این جریان را در این کلمات اندک نقد کنم. و یقینا می دانم نقد کلی این جریان نمیبایست تنها با کنار هم گذاشتن نقدهایی جزیی صورت بگیرد. شاید روزی در این بلاگ نقدی کلی هم بر این جریان نوشتم، اما این نوشته اختصاص دارد به نقدی جزئی بر نادانستنی که کمکم دارد برای انقلاب و اسلام و هنر اسلامی هزینهبر میشود.
از قدیم الایام بین جامعهی مصرف کنندهی هنر در کشورمان برخی فرمها و شکلها و رنگها و نمادها و نشانهها کمکم محترم شدهاند و این احترام لزوما بد نیست. هرچند وقتی در مقام سلبی یا تجویزی قرار باشد هنرمند را مجاب کنید که فرمی یا رنگی یا نمادی خاص را به کار ببرد یا از آن دوری کند، یقینا باید بر مدعای خود دلیل کافی داشته باشید، اما صرف این احترام قائل شدنها، به خصوص در جهان سنت، که رسانههای دروغین امروزی با پهنهی تاثیر بالا در آنها حضور نداشتهاند تا چیزی را خارج از عرفش طرح کنند و اهمیت بدهند، چندان بد نیست.
اما امروز مساله کمی متفاوت است، رسانههایی هستند که ناگهان میتوانند بر نادانایی مردم سوار شوند و هنجارها و اخلاقها و سلیقهها را به دست بگیرند. بگذارید مصداق عینی این نقد جزئی را مطرح کنم.
در بین برخی از دوستان مذهبی و اهل دین ، ستارهی هشت پر به ستارهی اسلامی معروف است. و لاجرم به دلیل کاربرد ستارهی شش پر توسط قوم یهود در 900 سال اخیر و بهطور همهگیرتر بعد از استقرار حکومت نامشروع یهودی در قرن اخیر، ستارهی شش پر به نمادی برای جریان صهیونیستی تبدیل شده است.