یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روستای ناریان» ثبت شده است

 از کل دوران تحصیلم در دانشگاه هنر، تنها همین را دارم.

سفری بود به روستایی در شمال طالقان و ما هم قرار بود مثل چهل ‌وپنج نفری که در کاروان مان بودند، برویم  و جست‌وجوگرانه به مطالعه‌ی این روستا و اهلش بپردازیم. و در نظر ما، چه کار عبثی بود کار دوستانم که از قفل درها و سقف ها و دیوارها و ... عکاسی می کردند و متر برمی‌داشتند.

از همان ابتدا با صادق قرار گذاشتیم کاری نکنیم که فردا افسوس بخوریم. رفتیم سراغ تنفس روستا. رفتیم سراغ دردودل مردمان روستا. رفتیم سراغ دل‌های بزرگ و جوانی که در کالبدهای پیر و نحیف جا شده بود.

صحنه هایی را تجربه کردیم که باور کنید به زبان و قلم نمی‌آیند.

صحنه ای از عشق 1400 ساله‌ی جوانی که در قلب پیرمردی نودساله بود؛ هنوز شیرینی ش زیر زبان‌م هست.

کنار پیرمردی نیمه لال نشستیم که آرامش بی نظیرش و اشاره‌اش به آسمان و "برف می آید"ش هنوز دربرم گرفته است. انگار دنیا در تملک‌ش بود.

پیرمرد سیدی را هنوز همراه دارم که بار قمیش بر دوش از بالا می آمد و کنار من و صادق و آن پیرمرد آرام رسید و چیزهایی گفتیم که یقین کردم از من چندصدسالی جوان تر مانده است و حقیقی تر....