یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

تاکسی زرد

دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۶:۳۹ ب.ظ

سوار ماشین شدم. پژو تاکسی زرد را جوان‌کی می‌راند که به نظر نمی‌آمد بتواند در این سن و سال مجوز تاکسی داشته باشد. بر خلاف این جوان‌ک خیلی زیاد در نقش‌ش فرو رفته بود انگار که از اساس برای تاکسی‌رانی به دنیا آمده باشد.
کمی که پیش رفتیم، سر صحبت را با جوان باز کردم.
+ تاکسی خودتونه؟
- آره
+ بهتون نمی‌خوره خیلی سن داشته باشین! تو این سن و سال هم مجوز تاکسی می‌شه گرفت؟
- آره خب می‌شه؛ اما...
+ پدرتون تاکسی داشتن؟
- نه داستان من مفصله. من هدیه گرفتم...
- من معدن خوندم. تو توحید کار می کردم؛ تونل توحیدو می‌گم. اون زمان یک کاری می‌کردیم خیلی پرهزینه و پرزحمت بود. چند نفر رو مشغول می‌کرد که یک حجم نخاله‌ای هر بار خالی بشه از تو کارگاه. من به این رییس کارگاه‌مون گفتم من یک طرحی دارم. یک طرح دادم که وقتی نخاله رو می‌کشن بالا، تحت وزن خودش رو محور بچرخه و خالی بشه. خلاصه کلی کم کرد کارمون رو. شهردار قالیباف بود، اومد دید کار رو خوش‌ش اومد، گفت یک جایزه بدن به من که طرح داده بودم.
- بهم گفتن چی می‌خوای؟! ؛ خونه‌مون تو طرح بود. گفتم مجوز تاکسی!
- کلی مسخره م کردن دوستام. گفتم من این طوری راحت‌ترم که برم و بیام . شما نمی‌فهمین...
- خلاصه این شد که تاکسی گرفتم.
+ یعنی بعدش کارتون شد تاکسی‌رانی!؟
- دقیقا که نه. اما دوست دارم! میام بیرون باهاش و کار می‌کنم.

خیلی خوب در نقش‌ش بود. انگار که از ابتدا برای این کار ساخته شده باشندش..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی