معماری انقلاب اسلامی + : فرصت از دست رفته
برنامه راز با اجرای مرد دوستداشتنی رسانهای انقلاب اسلامی یعنی نادر طالبزاده عزیز امشب با موضوع معماری ایران میزبان شخصی بود که به دلیل عدم زیرنویس برنامه مجبور بودم تا انتها صبر کنم تا نام و نشانی از او بیابم، و آخر سر با جستجوی محدود اینترنتی در کانال برنامه راز متوجه شدم میهمان امشبشان مهندس محمدحسین فرصت است که برای صحبت در مورد معماری ایران -مطابق رویه برنامه راز برای رسیدن به تصویری از امکان بزرگ تمدنی ایران اسلامی در افقی روشن- دعوت شده است.
تا انتهای برنامه سعی کردم فرازی منطقی پیدا کنم که در ادبیات جناب فرصت من را به عنوان یک اندک آشنا در عرصه معماری همراه کند و تصورم را نسبت به ذهنیت گوینده و جهانبینیش تعدیل کند؛ اما دریغ نشد که نشد...
فرصتی آمد و فرصتی از دست رفت. فرصتی که مگر چند بار در سال رخ میدهد تا از دریچهی جام جم از معماری ما و بیماریش بگوید.... نقدا تنها چند جمله از مهملات که در برنامه شنیدم را نقد میکنم؛ تنها چون فکر میکنم حیف است «راز» نادر طالبزاده هم توسط اهل بازار و ادعا مصادره شود و از سودمندی و عینیتش که وامدار عینیت انقلاب اسلامیست فاصله بگیرد.
معماری خلق است نه تکنولوژی!؟ نه علم!؟
اساسا دوگانه خلق و علم را نمیدانم چه طور تصنیف کردهاند، اما میدانم همیشه معمارها دوست داشتهاند پاسخگوی کسی نباشند! دوست داشتهاند خودشان را در بغل اهل هنر بغلتانند، و از اهل هنر هم تنها شیدایان اهل هنر را که داعیهداران هنر آوانگارد هستند به رسمیت میشناختهاند. در تاریخ معاصرِ جوامعِ ناخودآگاهِ دهانبین، معماران آن دسته از فرزندان لوس بشری هستند که دوست دارند یک قشر و جریان خاص و متفاوت باشند.
این مساله بیارتباط با حجم سرمایه تزریقی به وادی معماری و اهمیت آن در شکلدهی به تمدنها و مانایی تاریخ آثار آن نیست، اما توهمی که نزد بخشی از اهل معماری ما هست اساسا همین منطقهای قوی عینی را نیز پشتوانه ندارد. توهم معماران ما از سویی زائیده نظام آموزشیِ هنریِ نابالغِ بوزاریِ حاکم در ایران است و از سویی نیز در بازار مکاره معماری میبینند که تا نتوانند این جایگاه توهمی را به چنگ بیاورند کمتر پروژهی نان و آبداری هم نصیبشان میشود! این میان برخیشان با گرایشهای آوانگارد و بزرگبینی نسبت به جامعه و طراحانِ طبقه بورژوا شدن این جایگاه توهمی را عینیت میدهند و آن دسته که توان حرفهای لازم برای به چنگ آوردن این جایگاه از این مسیر حرفهای نازل را ندارند دست به دامن تاریخ معماری و ادعاهای گزاف و من آنم که رستم بود پهلوانِ ایرانی اسلامی میشوند...
هر دو مسیر به یک جا ختم میشود؛ معماری از آسمان آمده است و معماری خلق است و معماران هم از دماغ فیل افتادهاند که کارفرما حق تعیین تکلیف ندارد و جامعه نمیفهمد و همه مشکلات به دلیل عدم اعتماد به آنهاست...
اینها اساسا با مفهوم مهمی به نام دیزاین (طراحی) بیگانهاند که دوگانهشان یا به علم و محاسبه یا به خلق میانجامد. طراحی (که به اصرار برای آن که با طراحی دست آزاد و نقاشی و ... مقایسه نشود از Design هم در کنارش نام میبریم) فرایندی پیچیده است که نه علم است و نه خلق؛ نه هنر (Art) است و نه علم تجربی (Science) و نه حتی به طور کامل دانش (Knowledge) ! بلکه وامدار همه هست. یک فرآیند حسابشده، منطقی و قابل بحث و پیچیده است و صدالبته مانند بسیاری از پیچیدههای دیگر نمیتوان انتظار داشت که با فرمولهای ساده یا آموزش کلاسیک قابل انتقال باشد.
برخلاف نگاه جناب فرصت، -که خود نیز تلاش کرده تا مدرسه معماری تاسیس کند تا مثلا در مقابل دانشگاه یک آلترناتیو ارائه دهد- دقیقا همین مدارس سنتی و انواع جدیدش نیز به جای خلق و ایجاد بستر خلق و ... مسیر تجربه عینی همین فرآیند و ملکه کردن آن در فرد از طریق نظام استاد شاگردی هستند. نظام آموزشی ما دقیقا به دلیل خلط موضوع طراحی با علم و هنر و دانش و خلق از جهات گوناگون در پیادهسازی یک آموزش عمیق و موثر در عرصه معماری ناکارآمد بوده و هست و بسته به گرایشات استادان سالخورده هر آکادمیا، از یکی از جوانب این پشتبام افتاده است.
بیماری معماری نیز در این ۴ دهه پرظرفیت انقلاب اسلامی بیش از هر چیز ناشی از فقدان طراحیست. ما اساسا «طراح» تحویل جامعه نمیدهیم و انتظار نتیجه درست یعنی «طرح» هم طبعا انتظار نابهجایی خواهد بود. مزید بر این علت بدانید مشکلات نظامهای مهندسی، فنی و اجرایی کشور و عدم مفاهمه درست ذینفعان پروژههای معماری و بحران بودجه و فرمایشات و التقاطات و و و .... را. از سوی دیگر معماری در نظام آموزشی امروز ایران در برزخی غیرقابل فهم به فرصتی کاملا کمّی برای گذران چهارسال عمر طلایی جمعیت بزرگی بدل شده است که سالانه بیش از تمام آموزش دیدهگان سالانه کشورهای هند و چین بر روی هم است. در واقع یک نظام آموزشی به شدت غیرکیفی مریض و ناکارآمد با کمیت بسیار بالا. کافیست رجوع کنید به آمار بیکاران برمبنای رشتههای مختلف در کشور تا به جز بحرانی که فقدان طراحی از منظر کیفی در معماری ایجاد کرده است، به بحران آموزش کمی نیز در این عرصه پی ببرید.
چرا چغازنبیل را سه طبقه ساختهاند!؟ مگر تراکم نبود!؟ ماکت معماری جهان سنت ما را عشق است!
بخش دیگری از صحبتهای پخش شده، به ستایش جهان سنت و معماری سنتی ایران میپرداخت. قطعا معماری سنتی ما ستایش دارد اما دقیقا به دلایلی دیگر از آنچه در برنامه راز توسط جناب فرصت مطرح شد. در مورد اصالت ماکت بودن آن گلین موزه باستان یا در مورد ادعاهای ساختی درباره مسجد شیخ لطفالله و یا چغازنبیل یا پیرو بودن جهان از معماری سنتیمان کمتر حرف میزنم. چرا که در مواردی آن قدر از واقعیت تاریخ سنت ما دور است که جز نشان از کم دانشی گوینده چیزی قابل گفتگو ندارد.
در هر صورت معماری سنتی ما قابل تحسین است دقیقا به دلیل ارتباط تنگاتنگ با زندگی. دقیقا به دلیل همین که خلق نبوده است و فرآیندی واقعی و عینی توسط انسانهایی به شدت تجربه کرده و آزموده و آگاه بودهاست. معماری سنتی ایران در بطن خود و به دلیل تنگآتنگی حوزههای نظر و عمل، طراحی (Design) را سامان میداده است.
و البته ماننده معماری بحرانزده ما که در کنار جوهر فقدان طراحیش، میتوان از محرکهای متعدد مخرب دیگر هم نام برد که سرعت تخریب و بحران را بالا میبرد، در مورد معماری سنتی نیز در کنار این جوهره طراحی محرکهای فراوان کیفیت دهنده و توسعه و بهبوددهنده قابل ذکر است که در سبک زندگی جهان سنت، خداباوری و ذاتگرایی آن، خردگرایی و دانش عمومی (نه سواد! دقت شود)، توجه به طبیعت و نگاه درست به آن که البته فریب تکنولوژی هم در میان نبوده است و و و ... قابل جستجوست.
پریتزکر نوبل جهان معماری ست!؟
اگر اسکار نوبل سینماست و معرف سینمای پیشبرنده، پرینتزکر هم نوبل معماریست!
اساسا عجیبتر آن است که کسی از خلق در معماری حرف بزند! :) و بعد از نوبل (!) بگوید؛ نوبل که جایزهای علمی بوده و هست و مبنای علم تجربی و قضاوت آن به آن ارزش میدهد. پریتزکر را که یک محصول کاملا فرهنگی سیاسی و طراحی شده در جهان هنر و معماریست به عنوان معرف پیشبرندهگی در جهان معماری معرفی کند و آرزو کند تا ۱۴۰۴ حداقل یک ایرانی پریتزکر ببرد! این جاست که آدم بیشتر گمان میبرد نکند یک جایی آشی برای انقلابیون پختهاند که چنین تناقضی دارد از تریبون انقلاب اسلامی پخش میشود!
بله! پریتزکرها، اسکارها و آقاخانها قطعا جوایز مهمی هستند. چرا که به طور طبیعی بر آثار شاخصی دست خواهند گذاشت که در زمانه ما توجه بیشتر بودجهها و امکانات و البته طراحی و دغدغهمندی طراحانه را از آن خود کردهاند. اما اینها دقیقا خروچی صورتمساله پیچیده معماری و هنر هستند که به شدت در جوانبی غیرهنری و فنی نیز ریشه دارند. هرگونه فهم نادرست از کارکرد این جوایز برای دغدغهمندان انقلاب اسلامی، ما را در آینده نزدیک به رفتارهای غیرمنطقی در مقابل همین جوایز کمارزش میرساند. تا انجایی که آقاخان را به خاطر مذهب اسماعیلی و نزدیکیش به انگلستان و سرویسهای سیاسی آن، سریعا تخطئه کنیم و آن ایرانی فلکزده را نیز که به اتفاق از سر جو فیمینیستی یک سال خاص این جایزه، برنده آن میشود در زمره فراماسونرها دسته بندی کنیم!
برخورد منطقی با این جوایز یعنی آگاهی از اساس سیاسی فرهنگی و استعمارانه آنها که در کنار توجه منطقی به آنها راه هرگونه بزرگنمایی را نیز بر چشم ما میبندد. برخورد منطقی با این جایزهها شناخت دقیق معماری و صورت مساله آن در جهان است؛ شناختی که سهم معماری آوانگارد را از سرمایه مصرفی در عرصه معماری جهان مشخص میکند و راه تبدیل اقلیت به اکثریت را میبندد. بنده خدا داشت پرپر میزد که یک جایزه پریتزکر برای آن مدل گلین موزه باستان بگیرد و نام ایران را در ۱۴۰۴ در افق معماری جهان بلند کند! متاسفانه بوی اقتصاد نفتی میآید...
پهلوی و قاجار و قبلش یک طور! اما انقلاب اسلامی به کجا رفته!؟
شاید تنها بخش قابل توجه این برنامه همین بحث روشنی بود که خیلیها هم پیشتر گفتهاند. ما در ۴ دهه انقلاب اسلامی کار شایانی نکردهایم؛ اگر البته تقصیرات فراوانمان را هم نادیده بگیریم و مثبتنگر باشیم!
و از این جهت ورود به عرصه معماری و ایجاد گفتگو و تعامل پیرامون این بحران بزرگ کشوری حتما ستوده است. برنامه راز کار خوبی میکند که به معماری میپردازد. حتی کار خوبی میکند که مهمانهایی با نوع نگاههای متفاوت و از منظری ناپخته دعوت میکند! بلاخره همین هم بستر ایجاد یک دیالوگ است؛ هرچند کار را برای انقلاب اسلامی سختتر میکند.
فرصتهاییست که میسوزند... یا بدل به فرصت میشوند!
***
پ.ن۱: بعدتر که سرچ محدودی کردم دیدم این مدرسه معماری فرصت، مدرسهای با وجود این همه دعوی ایران و تاریخ معماری ایرانی، حتی در لوگویش هم ناشیانه AA School انگلستان را زیر دست گذاشته است و جز همین لوگو هم چیز دیگری انگار از آن در دنیای معماری معاصر کشور نیست... فرصتیست ظاهرا...
پ.ن۲: به طرز شگفتی تمام صحبتهای مطرح شده در راز در همین ارائه سال ۹۴ جناب فرصت در کاخ گلستان آمده است (+) ظاهرا از سال ۹۴ تا به حال با این همه تغییرات جهانی و دانشی و ملی و کشوری، نزد برخی آب از آب تکان نخورده است. این طور میخواهیم معماری ایران بزرگ ! یا معماری انقلاب اسلامی را راهبری کنیم!!!؟
پ.ن۳: راستی جناب طالبزاده عزیز! به جای آن که هر شب دکور برنامه را مانند یک پرفورمنس ناموفق تغییر و تحول بدهید از دوستان پشت صحنه بخواهید یک بار برای همیشه از یک «طراح» مشورت بگیرند. الخیر فی ما وقع.