پرچمها را بسوزانید!
پرچم هر کشور نماد ملی آن کشور است!؟ واقعا این طور است؟ یعنی پرچم هر کشور برآمده از ملت آن کشور، آرمانها، اهداف و اعتقادات مشترک آنهاست؟ چه کسی میتواند این اشتباه فاحش تاریخی را تکرار کند؟ کجا پرچم کشوری را مردمش طراحی کردند!؟ و کجا به راحتی حق اصلاح و تغییر و روزآمدی آن را دارند!؟
پرچمها اصولا دیالوگی میان حکومتها و سرزمینهاست. همین پرچم ایران خودمان -که برخی به توهم فکر میکنند با تحولات تدریجی هزاران سال پرچم یک ایران بزرگ توهمی بوده است و برخی به توهمی فراتر اساسا فکر میکتند یک «ایران بزرگ تاریخی» وجود واقعی دارد! - اساسا دیالوگ مستقیم حکومتهای تاریخی اعراب و مسلمان در طول تاریخ هزاره اخیر با همین سرزمین است. کمی که فراتر برویم میبینیم این دیالوگ در ملکهای اطراف نظیر عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان و .... وجوهی دیگر از خود را نشان میدهد. پرچم ایران دو سده اخیر سبز و قرمز و سفیدش را از قیامهای گوناگون و حکومتهای کوچک و بزرگ دورانهایی خاص گرفته است. یعنی از دیالوگهایی که در عمقی از تاریخ این مملکت شکل گرفتهاند. دقیقتر که بشویم در همین صد و اندی سال اخیر هم یک دیالوگ در بخشی از همین پرچم در جریان بوده است. قاجاریه، پهلوی و جمهوری اسلامی هر کدام بر نماد مرکزی پرچم ایران و سایر جزئیات آن تاثیرات حکومتی خودش را اعمال میکنند. در واقع نماد الله مرکز پرچم ایران دقیقا یک شعار حکومتی در مقابل شعار حکومتی قبلیست و فریاد حاکمیت الله به جای حاکمیت شاهانه بر ایران را دارد.
پرچم با این تفاسیر اساسا بیانیه حکومتیست که در دیالوگ با سرزمین شکل میگیرد. پرچم به هیچ وجه از امیال و آرزوها و اعتقادات روز یک ملت حرف نمیزند. چه بسا که اصلا پرچمها گاهی از معنا تهی میشوند و گاهی معانی جدید میپذیرند تا قابل تحمل برای ملتی جدید بشوند. مثلا همین پرچم ایران ما ناگهان سبز و سرخ سیاسی عربی دینیش معانی ملی پیدا میکند تا قابل تحمل و پذیرش برای مردم زمان بشود. پس هر گونه توهمی در مورد پرچم و واقعیت آن و فراتر بردن آن از واقعیتی که پیرامون خود دارد امری خطاست. پرچم به طور دقیق دیالوگ حکومت و سرزمین است. هویتیست که حکومت در تملک سرزمین ایجاد میکند. و مانند نتیجه همه تزویحها، نسب به پدر میبرد...
مثلا ما کاملا متوجه هستیم وقتی یکی از اعضای منافقین پرچم ایران را در مقابل سازمان ملل آتش میزند، اساسا دارد حکومت جمهوری اسلامی را هتک میکند. او مسلما با کوه و در و دشت و سرزمین ایران و حتی با مردمی شاد و احیانا بیخیال از ایران سر دشمنی ندارد. پس همه با این فهم مشترک کاملا متوجه دشمنی او و مرجع دشمنی او هستیم.
روزهای اخیر و در آستانه بیست و دوم بهمنماه، دوباره حرفهای شاعرانه در مورد سوزاندن یا نسوزاندن پرچم امریکا به راه افتاده است. شگفتآورتر از هر سال، امسال اگرچه دیگر نه فقط در ایران و افغانستان و عراق و سوریه و لبنان، که در کانادا و اروپا و انگلستان و خود امریکا هم سوزاندن پرچم امریکا متداول است، باز هم روحیههای حساس جوانترها در کنار گفتگوهای مهندسیشدهی دولتی و غیردولتی بر مساله تقارن پرچم با هویت ملتها تاکید میکنند و سعی در ایجاد ابهام و تردید در سوزاندن پرچم امریکا در مراسم فردا یعنی بیست و دوم بهمن ماه دارند.
پرچم امریکا هم مانند همه پرچمهای دنیا، دیالوگ قوی حکومت با سرزمین ینگه دنیاست. دیالوگی که حتی بعدها و با افزایش ایالتها و تحولات طبیعی ایالات متحده خود را تطبیق نداد و حتی از حیث تاریخی نیز با ملت امریکا همراه نشد؛ چه اگر میشد هم کماکان یک حضور قدرتمند حکومت در سرزمین بود و هست. حکومتی که حالا پس از سی و چند سال فریاد ما مردم ایران، دیگر به چشم همه مردم جهان حکومتی مجرم و سرتاپا خطا و منفعتطلبی مخرب است. حکومتی که حالا نه فقط به تعبیر امام خمینی (ره) که به اذعان بسیاری از مردم جهان حکومت شیطان و شیاطین است.
ما با افتخار امسال هم پرچم شیطان را میسوزانیم. به امید روزی که شیطان نه فقط از سرزمین ینگه دنیا که از تمام دنیا رخت ببندد.
پ.ن۱: جوانترها احساسی نشوند. جهان واقعیتر از داستانهای رمانیتک است. با واقعیت جهان روبهرو بشویم.
پ.ن۲: شاید هم روزی برسد که همه پرچمها را آتش بزنیم... کان الناس امه واحده....