فاتحه دموکراسی
انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحده تمام میشود؛ در حالی که هزاران نفر معترض به نتایج انتخابات در خیابانها مشغول اعتراض هستند و تا کنون چند ده نفر از این معترضین توسط پلیس کشته یا زخمی شدهاند. این معترضین دقیقا که هستند؟
آمارها نشان از آن دارد که جریان دموکرات -که مشخصا مدرنتر، لاابالیتر و امروزیتر هستند- رای اکثر و در مواردی کامل شهرهای بزرگ را به همراه داشته است و اعتراضات نیز دقیقا در همین شهرهای بزرگ است. مردم کالیفرنیا به عنوان مدرنترین و امروزیترین بافت ایالات متحده اصلا درخواست جدایی و استقلال کرده اند. پس اول از همه در این یادداشت میخواهم تحلیلهای سادهانگارانهای که تلاش دارند برای تخریب نظام امریکا، اعتراضات را حق مردم مظلوم تلقی کنند و در مقابل، سیستم دیکتاتوری امریکایی را افشا کنند، محکوم کنم.
اعتراضات توسط طبقه کاملا همراه دولت قبلی امریکا و همان طبقهای که مدرنتر و امروزیتر و دانشگاهیتر است در حال رخدادن است؛ و در نقطه مقابل ترامپ رای تمام روستاها و شهرهای کوچک و ایالتهای فقیرتر و صدالبته نژادپرستان و قومگراها و اصیلترهای امریکایی را گرفته است.
واقعیت آن است که چیزی که در حال رخداد است چندان تازهگی ندارد. چندی قبل در سال ۲۰۰۹ میلادی، تجمعات اعتراضی در شهرهای بزرگی از ایران به خصوص تهران در مقابل نتایج انتخابات مردمی ریاست جمهوری به آشوبهای خیابانی انجامید و معترضین آن سالها گاهی هنوز هم برای خود حقی غصب شده قائل هستند. در سال ۲۰۱۳ نیز معترضان به نتایج انتخابات ونزوئلا، عرصه شهرهای بزرگ را در این کشور به جنگ خیابانی و آشوب بدل کردند. در سالهای اخیر مشابه این تجربه را در چند کشور دیگر هم دیدهایم.
در همه اینها ، و البته از این به بعد در تجربههای بعدی جهانی که با هم خواهیم دید، معترضین نتایج انتخاباتی اتفاقا کسانی هستند که نان و آب دموکراسی را خوردهاند. جوامع دانشگاهی و مدرن جهانی که تمام هم و انرژی خود را برای تثبیت جایگاه انسانی دموکراسی در سده اخیر گذاشتهاند، و نیز دولتمردانی که با گرایشات سنتی و محافظهکارانه در کشورهای خود مقابله کردهاند، ساکنین شهرهای بزرگ و ثروتمند، که اساسا ثروت و هویت شهری خود را از قبل پذیرش و تثبیت همین نظامات سیاسی جدید به دست آوردهاند، مهمترین مخالفان نتایج دموکراتیک انتخابات آزاد آینده هستند.
اصلا مهم نیست که ترامپ شخصیت خوبی دارد یا نه؟ و اساسا مهم نیست که هیلاری چقدر از او گندتر است؟ اصلا مهم نیست ترامپ چقدر تخم کینه و دشمنی پراکنده باشد! یا با مسلمانها چقدر بد است!؟ پیشتر هم به واقع مهم نبود که آیا احمدینژاد مناسب ریاست جمهوریست یا نه؟ یا ادب مرد از دولت او چقدر بهتر است؟ مساله در تمام تجربههای قبلی و صدالبته بعدی، آن است که جریانهایی از اجتماع که خود را -به حق یا ناحق- نخبه قلمداد میکنند با وجود آنکه از قبل همین همترازی و فرصت به ظاهر برابر -بخوانید نظام نابغهکش احمقپرور- نخبه شدهاند، اما دیگر پذیرش همترازی با غیرنخبهها و طبقههای مستضعف را ندارند. گویا دموکراسی فقط یکبارش خوب است . آن همان باریست که در بر پاشنه ما بچرخد!
میدانید قضیه از چه قرار است؟
دور باطلی این میان وجود دارد که کمکم دارد خودش را نشان میدهد. دموکراسی و بازگشت به آرای مردم برای اداره سیاسی جوامع، اساسا برای مقابله با خودکامهگی شاهان، زورگویان، ثروتمندان و حتی ادیان به نفع بیشترین منافع مردمی مورد توجه قرار گرفت. خودکامههای جهان سنت، عموما در بدنه جامعه خود از مزیتهایی واقعی برخوردار بودند و از این جهت خودکامهگی و دیکتاتوری آنها به نوعی برای جامعه پیرامونیشان مورد پذیرش بود.
فصل میان جوامع سنتی و مدرن در تعریف جدیدی از منافع جمعی است که به قولی قرار بود مخرج مشترک تصمیمات جمعی باشد و در پس دیالکتیک آرا و کنشهای متعدد اجتماع به یک ثبات قابل اتکا برسد. اما این میان همان نخبهها و صاحبان ثروت که در مقابل خودکامههای سنتی بلند شدند و با استقرار دموکراسی رقبای جهان سنتی خود را از راه به در کردهاند، چشم آن را ندارند که تودههای مردمی به مجرد آن که مانند آنها «مردم» هستند، همنظر و هم قدر با آنها در تصمیمسازیهای کلان شرکت داشته باشند؛ پس دوباره سلسلهای از خودکامهگی و تلاش برای دیکتاتوری و استیلا این بار با نسل جدیدی که حتی همان استعدادهای اولیه خودکامهگان جهان سنت را ندارند، شکل میگیرد.
ما شاهد خودخوری جهان دموکراسی هستیم. ما شاهد خودنابسندهگی اندیشه پشتوانه دموکراسی هستیم. دانشگاهیهای جهان دارند برای استیلای بر کشاورزانی که به مدد دموکراسی، رای علمی و برآمده از سواد سیاه آنها را با رای گندمگون خود برابر دیدهاند، دست به قیام و مبارزه میزنند. جنبشهای سبز و نارنجی و زرد آنها جمله سیاه است. سیاه است از این جهت که دست و پا زدنی در تاریکی است.
دموکراسی به آخر راه خود رسیده است... دیری نیست که با برگشتی عجیب، دوباره به دنبال راهبران باشیم. مردانی که نخبهگی را از منبع دیگری دارا باشند و با «مردم» مهربانتر باشند.