معماری انقلاب اسلامی ۱ : از مصلی امام تا بیت رهبری
انقلاب اسلامی نشان داد که میشود خیلی چیزها را بازتعریف کرد. خیلی عادات و خاطرات را از طول تاریخ بیرون کشید و بازخوانی کرد و فقیهانه با آنها روبهرو شد و با تصمیمی جدید انتخابهایی جدید گرفت. از این نظر نمیتوانیم انتظار معماری انقلاب اسلامی را نداشته باشیم. معماری انقلاب اسلامی بیشک با معماری اسلامی -به معنای عرفی دانشگاهیش که نوعی سنتگراییست - تفاوت خواهد داشت.
اگر صفویه در پس اثبات شیعه به عنوان یک حکومت و البته در حد و حصر اندیشه ملوک خود راه اثبات سیاسیش را در ساخت معماریهای عظیم و پرکار صفوی میبیند انقلاب اسلامی از آغاز جور دیگر نظام شیعی خود را به دنیا نشان میدهد. امام خمینی مردی که شاید کمتر کسی در این که آگاهانه انتخاب میکردهاست، ابهام داشته باشد، از آغاز چه در قم چه در فرانسه و چه در تهران نشان میدهد که عظمت حکومتش را در بناهای رفیع و تزئینات نمیبیند. اگرچه ممکن است بگویند زمان این حرفها هم گذشته بوده است اما مگر حکام عرب تا همین امروز برای کاخها و برجهایشان گرانترین و مفرطانهترین معماریها را به کار نمیگیرند؟ یا مگر پهلوی از عیاشی و تجمل و تزویر چیزی کم میگذاشت؟ اما امام خمینی از آغاز به سادهترین و بیآلایشترینها بسنده میکنند.
حتی اگر رفتار امام را ملاک نگیریم -مثلا به این بهانه که در عمل انجام شده انقلاب و شور آغاز نهضت فرصت پرداختن به این مسایل را نداشته است- رفتار آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی پس از امام ملاک کافی برای اثبات این حرف است. در زمانهای که برخی بزرگان انقلاب و منسوبینشان در ساخت و تملک خانههای عظیم و خودروهای گران و ... از هم سبقت میگیرند رهبری با انتخاب مرکز شهر به عنوان مکان زندگی و محل کاری خود و با ساخت سولهای که به مدد تزیینات خفیف و اندک به یک حسینیه بدل شده است، پیام انقلاب را به صراحت به جهان معاصر و به خصوص به عرصهی معماری میرساند. حسینیه امام خمینی (ره) یعنی همان بیت رهبری، به تمامه آینه تصمیمات معماری شخصی تلقی میشود که بیشترین ندای معماری اسلامی را در این سالها داشته است.
کسی که سودای معماری اسلامی را به سر خیلیها انداخته است خود حسینیهای ساده و بدون فرمپردازیهای معروف معماری اسلامی بنا میکند. اگرچه حسینیه امام خمینی هم به اندازه خودش از برخی موتیفهای مربوط به دوران اسلامی بهره دارد اما چیزی که در معماری و معماری داخلی این پایگاه رهبری جمهوری اسلامی خودنمایی ویژه دارد سادگی بیحدوحصر آن است. همین سادگی و سادگی جماران امام بود که چندی پیش در کنتراست با کاخ شهرآفتاب، دوباره به چشم آمد و اشاره دفتر رهبری نیز در استفاده از زیلوهای ساده حسینیه در سخنرانی ۱۴ خرداد زیر پای رهبری تاییدی بر این کنتراست بود.
معماری انقلاب اسلامی اما هنوز نتوانستهاست به وضوحی قابل تعریف برسد و این میان به جز پیچیدهگیهای اساسی تعریف. مقصرانی نیز وجود دارند. مقصر کیست؟ ما در کشور خیلی چیزها میسازیم. بدنه مردم خیلی چیزها میسازند. حکومت نیز خیلی چیزها میسازد. و البته نهادهایی دینی از حکومت هم خیلی چیزها میسازند. معماری اتفاقا از آن دسته بروندادهای تمدنیست که تاثیر زیادی از این بخش دوم یعنی حکومت و نهادهای قدرت میگیرد. هرچقدر از مردم انتظار نمیرود که در راه رسیدن به الگوهای معماری نوین و بازتعریف ارزشها پیشقدم باشند، از بدنه حاکم انتظار زیادی میرود که همگرا به سمت تعاریفی متناسب با ماهیت انقلاب اسلامی در معماری و ساخت و سازهای خود بروند.
مصلی امام خمینی (ره) ساخته میشود. خوشبختانه متصدیان امر در کنار تمام خطاهایی که این سالها در حال ارتکاب هستند، در تدبیری درست بخش شبستان زمستانی مصلی را خیلی زودتر افتتاح میکنند تا در کنار انبوه نمایشگاهها گاهی هم بشود «مصلی» باشد. در اینجا بنا ندارم به نقد معماری این شبستان یا مجموعه مصلی وارد بشوم -که صاحبان رای خوب میدانند چه انبوه نقد و اشکالی بر آن وارد است- و تنها یک نکته از این میان را مدنظر دارم. طراح فضای داخلی شبستان در حاشیه محراب بزرگ و پرکار بنا، که به بهترین وجه ممکن از انبوه تزئینات کاشی معرق نفیس برخوردار است، دو جایگاه ساده سخنرانی، دو بالکنی ساده و ناب تعبیه کرده است که احتمالا قرار بوده است مطابق رسم نمازجمعه تهران، یکی متعلق به جایگاه خطیب نماز و دیگر متعلق به گزارشگران خبری و دوربینهای رسانهای باشد. معماری این جایگاهها به نحو قابل تاملی مشابه بالکن حسینیه امام و بالکن جماران، ساده و بدون تجمل و تفاخر است.
اما متصدیان امر، که اتفاقا از جامعه مذهبی علاقهمند به حفظ هویتهای فرهنگی بومی هستند، برخلاف رویه و رسم ولیشان، ابهت و جلال جایگاه تعبیه شده را مناسب شکوه نمازجمعه تهران تشخیص نداده و دست در کار نصب و الصاق شکوه! بر این کالبد خفیف شدهاند. طبعا برای احیای شکوه از دست رفته (فارغ از این که اصلا این احیا چقدر اصالت دارد!؟) و تحت تاثیر دوربینهای رسانهای، به جای انتقال جایگاه سخنرانی در آن محراب پرکاشی و مقرنس، به نازلترین وجه ممکن با ورقههای پلکسی رنگی تصنعی و الگوهای پرینتشده نگارههای اسلامی در ابعاد و تناسبات نامناسب و نورمصنوعی پشت پرده و تصویر نامتناسب مقرنس بزرگ سردر ورودی یکی از مساجد عهد صفوی اصفهان در پشت خطیب به نحوی که سر خطیب ارجمند به میانه مقرنس رفیع بساید! و .... جایگاه سخنرانی با شکوهی ترتیب دادهاند.
جایگاه خطبه نمازجمعه به این ترتیب با بهرهگرفتن از متریالهایی که روحیه تصنع را در خود دارند، از هر معنای فخیم مورد نظر متولیان امر به کل خالی شده است و بیشتر مانند یک دکور موقت تلویزیونی آن هم از جنس دکورهای برنامههای معارفی شبکه قرآن شده است که معمولا هم کمتر زمان و دقتی در طراحی آنها لحاظ میشود. اما این تمام ماجرا نیست، یعنی اصلا نسبت به ماجرا چیز چندان مهمی به شمار نمیآید.
واقعیت ماجرا بسیار خطرناکتر است. این تدبیر در کنار این که نقش محرابی چنان رفیع و پرکار را به کل منکر شده است و ساخت آن را بیهوده کرده است و تمام انتقادهای به حق اسراف و تجمل را بر خود میپذیرد، اشاره به تصور نابسندهگی فرهنگی انقلاب اسلامی در نزد برخی معتقدین به آرمانهای بزرگش نیز دارد. برخی که اتقافا زمام اموری مهم را نیز در دست دارند. این متصدیان امور به دنبال شکوهی ذهنی هستند تا به واسطهی آن قدرت و عظمت انقلاب اسلامی را متجلی کنند. و طبعا تجربه کلاه از سر افتادن در نسبت با طاق و ایوانهای رفیع دوران اسلامی را خوشآیند میبینند.
مسئول فرهنگی جمهوری اسلامی ایران هنوز باور نکرده است که میشود ادبیاتی جدید در کالبد معماری اسلامی، در تعریف شکوه و عظمت و در ابلاغ پیام حق به عالم داشت. او فکر میکند باید مقتضای رسانه و قاب دوربین به پستترین ساختههای دکوری و رفتارهای مزورانه تن دربدهد ولی درک نمیکند که سادگی حسینیه امام و جماران حضرت روح الله حتی برد رسانهای بیشتری در قاب دوربینهای عصر ما دارند.....
به این ترتیب چه طور میتوان انتظار داشت معماری انقلاب اسلامی راه رسیدن به تعریف را درست طی کند. ما امروز در میان بدنه حاکمه و طبعا در میان مردم، توافق روشنی بر روی اصولی نداریم که میتوانند خطوط کلی تعریف را به ما بدهند. ما کماکان شکوه را در تجمل و عظمت را در غولپیکری میبینیم.... ما مقصریم!
---
پن: حتیتر تدبیر این سالهای اولیای حسینیه امام خمینی در کاربرد بیپیرایه خط و پارچه نویسی در پشت سر رهبری، نیز شاهد دیگری بر امکان بازتعریف شکوه و جلال مورد نیاز حکومت اسلامیست. باید باور کنیم که ما نیاز به مراقد پرکار و شکوه آینهکاری و طلا و یا پلکسیها و بنرهای نازل اما دهانپرکن برای ابلاغ پیام انقلابمان نداریم....
خداوند بهترین خانه ها را که ساده ترین خانه ها بود( کعبه) و بهترین لباس را که ساده ترین لباس بود( احرام) و ساده زیست ترین مردمان که نظیر آنان نبود ( انبیا و اوصیا) به عنوان راهنما برگزید . آیا این بدان معنا نیست که شان اسلام تزیین و دوری از تجمل است . گویی قناعت همچون دریای بی کرانی است که انسان را به یاد بی کرانه های الهی و پستی این دنیای فانی دارد . اگر میخواهیم معماری اسلامی را گسترش دهیم لازم نیست کار خاصی انجام دهیم نماد اسلام طاق و گنبد و گلدسته و رواق نیست نماد اسلام سخن اسلام است. درست است که معماری بیت رهبری ساده است اما هیچ کس توجهی که به نوشته های سر در آن نمی کند این نوشته هاست که با سادگی این مکان ترکیب شده انسان را به یاد خداوند متعال می اندازد در روایات نیز داریم امامان ما نیز زندگی ساده ای داشتند و بر دیوار های خود آیه های قران نگاشته بودند. نماد اسلام تفکر اسلام است و تفکر اسلام نشات گرفته از سخن خداست.