- ۱۸ آذر ۹۰ ، ۰۸:۲۱
- ۱ نظر
این مطلب در تاریخ 19 دی 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
----------------------
این که نوشتم بازی در زمین حریف است و از نو باید نوشت، خیلی جدی نوشتم!
از این پست تا چند پست تنها در موضوع تاریخ هنر و ضرورت بازتعریفش مینویسم که این روزها بسیار درگیر تاریخ هنر هستم!
بنا را در این بلاگ بر آن گذاشتهام که مطالب کوتاه بنویسم، چرا که خودم هم تمایل چندانی به خواندن متون بلند در وب ندارم، شاید بعدها هرگاه سلسله مباحثی تکمیل شد به صورت مقالهای بلند هم در این بلاگ گذاشته شود.
در مورد این کوتاهنویسی اگه برخطا هستم آگاهم کنین!
×××
تفاوت میان «تاریخ»[i] و «داستانِ تاریخی»[ii] موضوعی بسیار کلیدی در ورود به مسالهی ضرورت بازتعریف متون تاریخ هنر است. این که آیا واقعا ضرورت دارد که متون تاریخ هنر و تمدن را از نو بنویسیم یا نه در ارتباطی تنگاتنگ با پاسخ به یک پرسش است. موضوع اصلی بر سر آن است که محتوای تاریخ هنر مشهور امروز بر چه اساسی بنا نهادهشدهاست؟
کتب مشهور زیادی در باب تاریخ هنر، امروز به عنوان مرجع به حساب میآیند. "هنر در گذر زمان" هلن گاردنر، "سی و دو هزارسال تاریخ هنر" فردریک هارت، "تاریخ هنر" جنسن و "داستان هنر" گامبریچ و ... !