یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر» ثبت شده است

ما در فضای هنر، در دانش‌گاه و حرفه‌ و رسانه‌ و... و در تنفس این‌ها با دو تعبیر روبه‌رو هستیم. «هنر» و طراحی.
هنر (Art) و طراحی (Design) آن قدر کنار هم می‌آیند و نام دانش‌گاه‌ها و مراکز آموزشی و بنیادهای فرهنگی را شکل می‌دهند، که گاهی جدایی ناپذیر می‌شوند و احتمالا خیلی‌ها هم این دو را یکی می‌گیرند. برخی هم اصلا معانی دیگری با گفتن این کلمات منظور می‌کنند. مثلا خیلی‌ها هنر را یک «ذوق» می‌بینند و طراحی را «ترسیم چیزی از جهان واقع» می‌فهمند.
در واقع این کلمات به خصوص در زبان ما فارسی، آمیخته‌ی معانی متعددی است و سخت می‌شود یک معنای خاص را برای هر کدام توضیح داد. و البته من می‌خواهم در این چند خط همین کار را بکنم. اول بگذارید لب کلام را بگویم:
هنر در زبان جهانی امروز یک تقلای آگاهانه -و عموما زیباشناسانه- برای پاسخ به یک دغدغه درونی‌ست و
طراحی در زبان جهانی امروز یک تقلای آگاهانه - و عموما زیباشناسانه- برای پاسخ به یک صورت مساله بیرونی‌ست.
حالا این‌ها یعنی چه و ما در نسبت با این دو داریم چه می‌کنیم؟ بگذارید کمی توضیح بدهم.

برخی پاسخ‌ها که در تاریخ تکرار می‌شوند، چند تفسیر محتمل دارند. یا تنها پاسخ ممکن به شرایطی مشترک هستند، یا پاسخی اتفاقی اما مشابه هستند و یا از یک جای مشترکی ریشه گرفته‌اند.
وقتی پاسخی خیلی ساده است، راحت‌تر می‌توانیم آن را اتفاقی بدانیم یا وقتی شرایطی خیلی روشن باشد خیلی سخت نیست که پیش‌بینی جوابی مشخص برای آن داشته باشیم. اما در برخورد با شرایطی پیچیده و در مواجهه با پاسخ‌هایی غیرساده تنها گزینه منطقی جست‌وجو از سرچشمه‌های مشترک میان دو تاریخ است. مثلا چه؟
تخت‌گاه لودویسی یک سنگ مرمر بزرگ تراشیده شده است که متعلق به فرمان‌روایی یونانی غربی در حدود ۴۶۰ قبل از میلاد است.
بر سه جبهه‌ی چپ و راست و پشت این سنگ بزرگ، سه نقش برجسته‌ی بسیار مهم کنده‌کاری شده که فعلا به نقش پشت تخت کاری ندارم هرچند اهمیت بسیاری دارد. اما بر سمت راست آن زن جوانی نشسته که تمام قد با چادری - درست مثل چادر زنان ما - پوشیده و دارد عودی مقدس را در کمال احترام و مراقبه و فکر آماده می‌کند. در مقابل در سمت چپ زنی عریان را داریم که بی‌پروا پا روی پا انداخته و در حال نواختن سازی سنتی به نام آلوس است.

Displaying دوشیزگان لودویسی - برخ... Displaying دوشیزگان لودویسی - برخ...

هر اثری تعامل یا تجربه گفت‌گوی دو چیز است. یک آن فکر و اندیشه‌ای که پشت اثر است و ایده می‌گوییم‌ش و دیگری مجرایی که آن اندیشه یا ایده خودش را از طریق آن به ما نشان می‌دهد که رسانه یا مدیا می‌خوانیم‌ش. این رسانه می‌تواند از ابزار و مواد و بستر گرفته تا سبک و سیاق و هندسه و کلمات و آوا و ... باشد. شکل گیری آثار هنری را همیشه می‌شود در ضرب این دو یا بهتر بگویم در فهم این گفت‌گو فهم کرد؛ و حتی تاریخ هنر را.

امور عالم محسوس و فراتر از آن یعنی عوالم مثال و عقل و حضور (یا بگو دنیا و برزخ و قیامت و بعد از آن) بر پایه‌ی اصول و قراردادهایی هستند که گاهی از آن حیث که دست ما نیستند آن‌ها را سنت الهی و به قرائت‌هایی دیگر کیهانی می‌خوانیم و گاهی از آن حیث که روابط‌‌شان را درک نمی‌کنیم اصل می‌دانیم‌شان و گاهی هم که روابط‌‌شان را درک می‌کنیم، فیزیک و قاعده و علم ... می‌بینیم‌شان. 

در هر صورت جهان ما چه در سطح محسوس و چه فراتر از آن واقعیاتی دارد و حقیقیاتی که همه بالاتر از وجود هستند. یعنی هستند و به شرف همین «هست بودن» مورد اعتنا هستند! 

فانتزی اما امری غیرواقعی‌ست. شاید بتوان گفت ریشه در واقعیت دارد اما توهم هنرمندانه آن را اصالت می‌دهد که با خیال فرق دارد. فانتزی اگرچه فرم دارد و به واسطه همین فرم‌ش سطحی از وجود را دارد اما به واسطه نفی همان روابط واقعی و حقیقی، غیرواقعی تلقی می‌شود. فانتزی مرزهای روابط واقعی و علی و معلولی را در می‌نوردد و از این حیث در بند واقعیت گرفتار نمی‌شود. چه بسا که به همین دلیل برای بیان برخی ایده‌ها، مدیای فانتزی مدیایی کارآمدتر خواهد بود. از سوی دیگر افسار فانتزی به دست هنرمند است و در واقع فانتزی عرصه تاختن هوس هنرمندانه و فرار از رویارویی با واقعیات و اصل‌ها و ایده‌های ازلی و آداب و قوانین اجتماعی و بایدها و نباید‌ها و سبک‌ها و ... و هر نوع ذات‌گرایی یا شبه ‌ذات‌گرایی‌ست که بخواهد به نوعی هوس و خیال را محدود کند. فانتزی از این حیث که در محدوده‌ی توان اوهام بشری‌ست و امکان توهم دارد بهره از وجود دارد اما از همین حیث در بهره‌ای به مراتب پایین‌تر از سایر سطوح وجود قرار می‌گیرد. فانتزی به سطحی از روابط می‌پردازد که در محسوس و فراتر از آن نیست و با اتمام جهان حس تمام می‌شود. مرز فانتزی با خیال اگرچه اندک است اما مرزی این میان هست.

فانتزی از این منظر که در کار ارضای نفس و توهم هنرمندانه است، کم‌تر مدیای مناسبی برای بیان «امور واقعی» است، حالا تصور کنید این فانتزی بخواهد به مرز حقیقیات یعنی در ترازی بالاتر از واقعیات محسوس هم وارد بشود! مدیای فانتزی به همین دلیل کم‌تر توان آن را دارد تا امری واقعی یا حقیقی را تبیین کند! و کاش این بود! مدیای فانتزی به همان دلیل که در خارج از واقع و به نوعی در زیر واقعیت واقع است، در بیان واقعیت حتی از واقعیت هم کم می‌کند. تصویری واژگون می‌دهد که حتی همان معرفت واقعی را از ما می‌گیرد چه برسد به این که در کار حقایق درآید. این زمان احتمالا باید منتظر واژگونی عمیق معانی و هبوط (نخوانید نزول) هبوط اسف‌ناکی باشیم.

حالا چرا این‌ها را گفتم!؟ دوستان خوبم در هیئت هنر (هیئت محبین اهل بیت (ع) دانش‌جویان و دانش‌آموخته‌گان هنر) که به حق این سال‌ها، پرانرژی‌ترین مرجع زایش هنرهای عاشورایی کشور بوده و هست، هر ساله در آستانه برگزاری روی‌داد معروف سوگ‌واره هنر و حماسه‌، از پوستر اعلان این سوگ‌واره پرده برمی‌دارند. پیش‌تر نمونه‌های موفق و عالی از این پوستر اعلان‌ها نیز توسط هیئت هنر عرضه شده است که این‌جا یا این جا می‌توانید برخی را ببینید. این پوسترها اگرچه در ترازهای مختلف هنری قابل نقد و تحلیل هستند اما هر کدام نمونه‌ای قابل بحث و عالی از طراحی پوستر عاشورایی به شمار می‌آیند.

هیئت هنر به تازگی جدیدترین پوستر برنامه سوگ‌واره هنر و حماسه را منتشر کرده است؛ پوستری که بر خلاف بسیاری از تجربه‌های قبلی محل بحث فراوان است و برای منی که هرچه دارد از هیئت هنر دارد، سخت است اگر درباره‌ش حرف نزنم.

اربعین چهارسال پیش بود؛ در بحبوحه‌های راه نجف کربلا، وقتی اختلاف محسوس پوشش و ظاهرمان سوال مردم را برمی‌انگیخت و وقتی هدایای هنری و طراحی‌شده‌مان برای‌شان وجد به هم‌راه داشت، برای معرفی خودمان به هزاران نفر با افتخار در جواب این که از کجا آمده‌اید؟ می‌گفتیم «جامعه الفن بالطهران» و در جواب ده‌ها کاروان اروپایی و آسیایی -که تقریبا باورشان نمی‌شد این هیبت عالی کاروان هیئت هنر را که از ایران باشد- وقتی سوال می‌کردند از کجا آمده‌اید؟! می‌گفتیم «Tehran; University of Art» و شوق و ابهام پرشان می‌کرد که مگر چنین چیزی هم وجود دارد؟! و این قدر با شکوه!!؟

همان‌جا به برادر بزرگ‌م علی آقا -گرافیست خوش نام و دانش‌جوی سال‌های ۸۲ تا ۸۷ دانش‌گاه هنر- گفتم به نظر شما چقدر باید هزینه می‌کرد کشور یا نه حتی همین دانش‌گاه هنر خودمان چقدر باید هزینه می‌کرد تا نام خودش را به سه زبان زنده دنیا در بین ۲۰ میلیون انسان شریف این چنین جا بیاندازد!؟ این قدرت بزرگ نه از آن ما بچه‌‌های این سال‌های دانش‌گاه هنر که به تمامه و بی‌ابهام از آن صاحب این حماسه بود و ما کاسب‌کاران خوش‌به‌حال و خوش‌تقدیر این خوان کرم بزرگ. مانند بچه‌پول‌دارهایی بودیم که انگار از خوش حادثه در زمانه‌ای به بلوغ رسیده‌بودیم که ثروت هنگفتی در انتظار ما باشد.. هیئت هنر همه ثروت ما بود در این سال‌های زندگی با هنر. #هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

دانش‌گاه‌های معتبر دنیا هر کدام کانون‌هایی، کلاب‌هایی، جشن‌واره‌ها و بیینال‌هایی فراتر از برنامه‌های مرسوم و جاری خودشان دارند تا قدیمی‌های دانش‌گاه را هم هم‌واره خانواده خودشان بدانند و جامعه قدرت‌مند خودشان را بازتعریف کنند. یادم هست همین چند وقت پیش دانش‌گاه نه چندان معتبر کلدونین گلاسکو (نه آن دانش‌گاه معتبر گلاسگو معروف) محض این که یکی از دانش‌آموخته‌گان‌ش رئیس جمهور کشوری دیگر شده است تبریک رسمی ابزار کرد. این طور دانش‌گاه‌های حتی کم اهمیت جهان هم برای خود سوابق دانش‌آموخته‌گان را مایه عزت و بزرگی و افتخار می‌بینند. بودجه‌های وسیعی خرج این جامعه‌سازی گسترده در جهان امروز می‌شود. وقتی به داخل کشور نگاه می‌کنیم تقریبا کم‌تر دانش‌گاهی از کشور ما هنوز به این سطح از بلوغ رسیده است. اگر موشکافانه‌تر نگاه کنیم به جز ساختار، کم‌تر دانش‌جویانی هم به این بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که چنین جامعه وسیعی را در پیرامون یک دانش‌گاه بتوانند تصور کنند و ارزش‌ها و قدرت‌هایی که این میان تولید می‌شود را پاس بدارند. ما در ایران مفهوم دانش‌جو و دانش‌آموخته را ابدا کنار هم به کار نمی بریم. در حالی که دانش‌آموخته یک دانش‌گاه، سفیر و نماینده آن دانش‌گاه می‌شد اگر می‌گذاشتیم...

این سال‌ها مدام به این فکر می‌کنم که چه طور هیئت هنر رشته اتصال من یعنی فارغ‌التحصیل و دانش‌آموخته سال‌های ۸۵ تا ۸۹ دانش‌گاه هنر را با دانش‌گاه‌م وصل کرده است و نمی‌گذارد که ببرد... این خدمت بزرگ چقدر ارزش ریالی و معنوی دارد؟ جامعه بزرگی از دانش‌جویان و  دانش‌آموخته‌گان دانش‌گاه هنر در کنار جامعه بزرگ‌تری از دانش‌جویان و دانش‌آموخته‌گان هنر...چقدر باید تلاش می‌کردیم تا چنین جامعه بزرگی بسازیم؟! کاری که به لطف سفره محبت حسین (ع) این‌ سال‌ها انجام شد و هر روز نو به نو می‌شود...#هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

خدا رو شکر که دوباره شروع شد.... کم کم خودمان هم داشتیم سرد و بی‌تفاوت می‌شدیم انگار... سعی می‌کنیم در خود جلسه یک توضیحی از چرایی این تاخیر بدهیم. جلسه بیست و سوم, باز هم در سالن فارابی دانش‌کده هنرهای کاربردی دانش‌گاه هنر برگزار خواهد شد.

جلسه بیست‌و‌سوم حلقه هنر یکشنبه بیست‌و‌هفتم اردی‌بهشت ماه ۹۴، با ارائه و گفت‌گو پیرامون مجموعه پوسترهای «تاقاف» از آثار گرافیکی استودیو سه‌در‌چهار همراه خواهد بود..

این جلسه را یادبودی از هنرمند جوان و انقلابی عزیز، مرحوم حسین احمدی سخا تلقی می‌کنیم که به تازگی از جمع ما رفته‌است.... مرحوم سخا در تدوین مجموعه «تاقاف» نقش موثری داشتند.

 

حدا را شکر اولین جلسه حلقه هنر را برگزار کردیم

حدودا یک ربع با تاخیر در ساعت پنج و ربع بعدظهر در سالن فارابی دانشگاه هنر تهران. با حضور قریب به ۸۰ نفر از هنرمندان و هنردوستان آشنا و ناآشنا.

به آینده جلسات حلقه هنر به شدت امیدوارم. و بخش زیادی از این امید، بر اعتماد به حضور و پیگیری شما بنیان گذاشته شده.... امیدوارم در جلسات آتی حلقه همه شما را ببینیم.

محتوای جلسه اول هم به کمک بچه‌ها و با هم‌راهی صمیمانه‌شان به خوبی در فضای وب منتشر شد

 

برای مشاهده آن‌ها می‌توانید به لینک‌های زیر بروید:

1. فیلم کوتاه «... و دیگر هیچ نبود»

2. تحلیل فیلم کوتاه «... و دیگر هیچ نبود»

3. نیمه‌ی تاریک جلوه‌های ویژه

 چند روز پیش در رسانه های جمعی صحبت هایی از حجت الاسلام و المسلمین قرائتی منتشر شد که انتقادهایی به جا و خوب از روند مزورانه و مسرفانه تبلیغات دین و فرهنگی بود. از جمله این انتقادات، انتقادی مهم در باب پرهیز از اسراف و تجمل در ساخت مساجد و هنرهای وابسته به آن بود که آقای قرائتی با بیانی جالب -مانند همیشه- گفته بودند: “اینکه بودجه صرف نمایشگاه قرآن یا فلان کاشی‌کاری می‌شود که خط آن را هیچ جنّی نمی‌تواند بخواند، چه بهر‌ه‌ای برای اسلام دارد؟! ” +

اگرچه روی اصلی این سخن با اسراف و در نهی از اسراف است و سخنی حق و حتی به نوعی درد امروز معماری مذهبی-اسلامی ماست، اما برداشتی دیگر از این صحبت‌ها ابهام‌هایی در زمینه ارزش‌های هنری نهفته در آثار معماری اسلامی نظیر کاشی‌کاری ها بوجود می‌آورد و پرسشی مهم را مطرح می‌نمود که به راستی اهداف نهفته در کاشی‌کاری ها و خوش‌نویسی کتیبه‌های اسمای الاهی در مساجد و مراکز مذهبی جهان اسلام چه بوده است و امروز در عصر جدید چه باید کرد؟

یادداشت زیر که توسط خانم ناگهانی (از طراحان معمار و محققین ارجمند معماری اسلامی ) و اعمال نظراتی از جانب بنده نوشته شده است بر این سوال مهم و پاسخ آن تا حدودی دقیق‌تر شده است.

 

این مطلب در تاریخ 9 تیر 1390 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

-----------------

Anish-Kapoor.jpg (380×413)
چند وقتی‌ست که قرار داشتم در مورد نوعی نگاه شهوانی در هنر و معماری بنویسم. قرار هم داشتم  که شاهد مثالم هنرمندی باشد که به تمامه سمبل باشد برای این نگاه و لاجرم دیدم مجبورم هنرمندی هندی را برگزینم که معرف حضور خیلی از دوستان هست.

خیلی جالب متقارن شد این قرار با نوشته دوست عزیزی در مورد همین جناب مجسمه ساز هندی.
 هومن یارمحمدی در بلاگ یک معمار خود، از Anish Kappor نوشته است. نقش نوشته‌ی جناب یارمحمدی این بود که اندکی سرعت داد به این قرار چند روزه! چرا که دیدم گویا انیش کاپور هم دارد مثل خیلی های دیگر متفاوت از آن چه به واقع هست نزد دوستان هنری‌م شناخته می شود و این برای دوستان اهل هنر بنده خیلی بد است.

چندی نمی‌گذرد که کاپور هم مانند حدید و فاستر و لیبسکیند و آیزنمن و گرگ لین و صفدی و ... نزد دوستان هنری و دانشگاهی بنده ، می شود هنرمند جهانی و حرف و فکر و طرح‌ش وحی منزل! غافل از آن که شناخت دقیق این افراد به راستی نظر آدمی را نسبت به حتی تمام نکات مثبت کارهای‌شان متفاوت می کند!
------

انیش کاپور(Anish Kapoor) مجسمه‌ساز و معمار هندی، کسی‌ست که سال‌های اخیر خیلی بی‌قید تولید هنری دارد و خیلی زود دارد پله‌های ترقی(!) را طی می کند و سری میان سرها در محافل هنری پیدا می کند. اما به راستی چرا؟نه به دلیل بزرگی و والایی هنر او، که تنها و تنها به خاطر یانون‌نوت شرمم می گیرد که خیلی این آدم را طرح و معرفی کنم اما ناچارم برای شناخت و بحث پیرامون هنر شهوانی، یکی را شاهد مثال بگیرم و آن یکی لاجرم باید نشان و آینه‌ی تمام نمای آن باشد. 

این مطلب در تاریخ 7 اسفند 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

------------------

 

استودیوی طراحی راکس (Rux) یک استودیوی طراحی نیویورکی‌ست!
وقتی به سایت راکس مراجعه می‌کنید، می‌بینید که سابقه‌ی طراحی این استودیو از طراحی فضاهای شهری تا بطری مشروب تا حتی وسایل جنسی در نوسان است! همین راکس دعوت می‌شود تا بیاید و برای امارات متحده عربی اسلامی طرح مسجد بدهد!!!
این استودیو توسط یک مرکز طراحی اماراتی، دعوت می‌شود که بیاید و برای بافت عربی اماراتی، طرح یک مسجد شهری بدهد!
فکر کنید!
طرحی برای عبادت‌گاه اسلام و مسلمانان توسط استودیویی که برایش فرق نمی‌کند بطری ودکا طراحی کند یا مسجد!!!
نتیجه‌ی این چالش عینی می‌شود این:

" مسجد زوال‌یافته طراحی‌شده توسط استودیوی راکس "

این مطلب در تاریخ 22 دی 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

-----------------------

واقعا چه تفاوت عمده ای میان تاریخ مستند و داستان تاریخی وجود دارد که این چنین برای اثبات ضرورت بازتعریف محتوای تاریخ هنر و تمدن، از این نقطه آغاز می‌کنیم؟ چه ضرورتی دارد که ریشه‌ی این بحث را در این خاک بنا نهیم ؟

آن‌چه موجب این آغاز می‌گردد، تمایل این نگاشته و سلسله بحث‌ها به هم‌زبانی با بشر معاصر و تکیه بر نقاط مشترک است. می توان فریاد زد یا نوشت که من این را قبول ندارم، اما بی‌شک این اعتقاد هر چند درست در سطح اعتقادی شخصی می‌ماند، درحالی‌که در بازتعریف گفتمان‌های موجود، یک طرف قضیه جهان غرب و انسان معاصر است و اگرچه هدف مجاب‌کردن او نیست اما هم‌زبانی با او و حرکت در مسیر مشترکات امری خیر به نظر می‌آید. قل تعالوا الی کلمه سوا بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا .....

تردید در شیوه‎های تاریخ‎نگاری، موضوع جدیدی نیست و تنها به حوزه‎های هنر و معماری محدود نمی‎شود. اریش فون دنیکن[i] از کسانی است که سیر تاریخ جهان را در کتاب‎های "ارابه خدایان" و "تاریخ نادرست است"، در دوره‎های معاصر مورد تردید قرار داد. پیش‎تر نیز در سال‎های میانی قرن بیستم، دست‌آوردهای دانش‌مندان نشان می‎داد که هم‎ارزی دقیقی میان کتاب‎های مشهور تاریخی، و دستاوردهای باستان‎شناسانه وجود ندارد. افزون بر این، در مورد بخش‌های مهمی از تاریخ، نظیر تاریخ باستان، به شهادت تاریخ‌نگاران مشهور نظیر جنسن، اسناد قابل اعتنایی در دست نیست.

تاریخ نگاری امروز، همان طور که در پست قبل و در همین جا نیز اشاره شد، نه در معنای تاریخی اسنادی و غیرقابل خدشه که در معنای تعریف روایتی تاریخی‌ست. در واقع هر مورخ با ملاکی معین، سیر از اسناد تاریخی تا داستان تاریخی را طی می‌کند و این میزان و ملاک هرچه‌که باشد در قالب زبانی روایت‌گر به نام مورخ بروز ظهور پیدا می‌کند. مورخ هر معیاری که داشته‌باشد، چه آن‌ را علناً بیان کند و چه آن‌ را مخفی بدارد، در پایان روایت خود را از وجه اول تاریخ یعنی اسناد بیان‌ می‌کند.