یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

اربعین چهارسال پیش بود؛ در بحبوحه‌های راه نجف کربلا، وقتی اختلاف محسوس پوشش و ظاهرمان سوال مردم را برمی‌انگیخت و وقتی هدایای هنری و طراحی‌شده‌مان برای‌شان وجد به هم‌راه داشت، برای معرفی خودمان به هزاران نفر با افتخار در جواب این که از کجا آمده‌اید؟ می‌گفتیم «جامعه الفن بالطهران» و در جواب ده‌ها کاروان اروپایی و آسیایی -که تقریبا باورشان نمی‌شد این هیبت عالی کاروان هیئت هنر را که از ایران باشد- وقتی سوال می‌کردند از کجا آمده‌اید؟! می‌گفتیم «Tehran; University of Art» و شوق و ابهام پرشان می‌کرد که مگر چنین چیزی هم وجود دارد؟! و این قدر با شکوه!!؟

همان‌جا به برادر بزرگ‌م علی آقا -گرافیست خوش نام و دانش‌جوی سال‌های ۸۲ تا ۸۷ دانش‌گاه هنر- گفتم به نظر شما چقدر باید هزینه می‌کرد کشور یا نه حتی همین دانش‌گاه هنر خودمان چقدر باید هزینه می‌کرد تا نام خودش را به سه زبان زنده دنیا در بین ۲۰ میلیون انسان شریف این چنین جا بیاندازد!؟ این قدرت بزرگ نه از آن ما بچه‌‌های این سال‌های دانش‌گاه هنر که به تمامه و بی‌ابهام از آن صاحب این حماسه بود و ما کاسب‌کاران خوش‌به‌حال و خوش‌تقدیر این خوان کرم بزرگ. مانند بچه‌پول‌دارهایی بودیم که انگار از خوش حادثه در زمانه‌ای به بلوغ رسیده‌بودیم که ثروت هنگفتی در انتظار ما باشد.. هیئت هنر همه ثروت ما بود در این سال‌های زندگی با هنر. #هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

دانش‌گاه‌های معتبر دنیا هر کدام کانون‌هایی، کلاب‌هایی، جشن‌واره‌ها و بیینال‌هایی فراتر از برنامه‌های مرسوم و جاری خودشان دارند تا قدیمی‌های دانش‌گاه را هم هم‌واره خانواده خودشان بدانند و جامعه قدرت‌مند خودشان را بازتعریف کنند. یادم هست همین چند وقت پیش دانش‌گاه نه چندان معتبر کلدونین گلاسکو (نه آن دانش‌گاه معتبر گلاسگو معروف) محض این که یکی از دانش‌آموخته‌گان‌ش رئیس جمهور کشوری دیگر شده است تبریک رسمی ابزار کرد. این طور دانش‌گاه‌های حتی کم اهمیت جهان هم برای خود سوابق دانش‌آموخته‌گان را مایه عزت و بزرگی و افتخار می‌بینند. بودجه‌های وسیعی خرج این جامعه‌سازی گسترده در جهان امروز می‌شود. وقتی به داخل کشور نگاه می‌کنیم تقریبا کم‌تر دانش‌گاهی از کشور ما هنوز به این سطح از بلوغ رسیده است. اگر موشکافانه‌تر نگاه کنیم به جز ساختار، کم‌تر دانش‌جویانی هم به این بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که چنین جامعه وسیعی را در پیرامون یک دانش‌گاه بتوانند تصور کنند و ارزش‌ها و قدرت‌هایی که این میان تولید می‌شود را پاس بدارند. ما در ایران مفهوم دانش‌جو و دانش‌آموخته را ابدا کنار هم به کار نمی بریم. در حالی که دانش‌آموخته یک دانش‌گاه، سفیر و نماینده آن دانش‌گاه می‌شد اگر می‌گذاشتیم...

این سال‌ها مدام به این فکر می‌کنم که چه طور هیئت هنر رشته اتصال من یعنی فارغ‌التحصیل و دانش‌آموخته سال‌های ۸۵ تا ۸۹ دانش‌گاه هنر را با دانش‌گاه‌م وصل کرده است و نمی‌گذارد که ببرد... این خدمت بزرگ چقدر ارزش ریالی و معنوی دارد؟ جامعه بزرگی از دانش‌جویان و  دانش‌آموخته‌گان دانش‌گاه هنر در کنار جامعه بزرگ‌تری از دانش‌جویان و دانش‌آموخته‌گان هنر...چقدر باید تلاش می‌کردیم تا چنین جامعه بزرگی بسازیم؟! کاری که به لطف سفره محبت حسین (ع) این‌ سال‌ها انجام شد و هر روز نو به نو می‌شود...#هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

بانو!
این سال‌های دور از شما، هرگاه زینب‌تان سلام‌الله‌علیها می‌خواست سوار  بر محمل شود، قمربنی‌هاشم و علی‌اکبر و البته سیدالشهدا علیهم‌السلام او را کمک می‌کردند. عباس علیه‌السلام زانو می‌زد. علی‌اکبر علیه‌السلام طناب شتر را می‌گرفت و سید‌الشهداء صلوات‌الله‌علیه کمر خواهر و دست‌های او را می‌گرفت تا سوار محمل شود.
یک امشبی، زینب تمام زنان و طفلان را سوار نمود و آخر سر  فقط خودش ماند که سوار گردد. پیش دو لشگر چشم نامحرم...
یاد آن سال‌ها افتاد انگار؛ برگشت و رو به مقتل شهدا صدا زد: « برادرم عباس! علی اکبر! برخیزید که وقت سواری آمده، مرا سوار بر محمل نمایید. 
حسینم برخیز.... »