یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سپاه قدس» ثبت شده است

Image result for حاج قاسم سلیمانی  نماز"

حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
و جز این نباید می‌شد. اصلا اولین روزی که لباس سربازی اسلام به تنی رفت، کفن گل‌گون هم زیرش دارد.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
و چه تقدیر بابرکتی‌ست شهادت. و چه سخت است انتهای داستان یک مجاهد را جز شهادت تصور کردن...
حاج قاسم سلیمانی شهید شد‌.
تا همین آخرین دقایق داشت می‌جنگید. عرق می‌ریخت و بی هیچ حاشیه در راه اسلام و ندای جهانی انقلاب اسلامی مجاهدت می‌کرد. حاج قاسم! مبارکت باشد این گوارای گرم فرح‌ناک ابدی.... این هم‌نشینی به‌ترین‌ها و هم‌سایه‌گی انوار قدسی.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
ما از شهادت بزرگ‌ترین‌های‌مان جز خیر ندیدیم. ما را شماتت نکنید و برای ما مویه نکنید. ما امروز در قله‌های عظمت خود هستیم.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
کسی که تقوای‌ش یگانه‌اش کرده بود. کسی که کسی جای‌ش را نمی‌گیرد. زخمی عمیق بود فقدان او که جای‌ش پر نخواهد شد. حالا باید برای غربت انقلاب و مقاومت، غربت ره‌بری و از همه دردناک‌تر غربت حضرت بقیه‌الله‌الاعظم گریست... و کمر بست.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
برکت شهادت‌ش برای ما، غربت‌ش برای امام - که به عزم و اراده و عرق و خون مجاهدان ان‌شاءالله مرتفع خواهد شد- اما روسیاهی‌ش و هزینه‌هایش قطعا پای آمریکا خواهد بود.
هزینه سلیمانی یک رییس جمهور با یک ناو، یک پایگاه و حتی یک کشور نیست. خون سلیمانی اول منطقه و بعد عالم را خواهد گرفت.
حاج قاسم سلیمانی شهید شد.
فرمانده ارشد و رسمی کشور ایران که به دعوت رسمی عراق در آن‌جا فرماندهی می‌کرد. به طور رسمی و با دستور رسمی رئیس جمهور آمریکای متجاوز و در خاک عراق.
ایران حالا باید به صورت کاملا رسمی و کوبنده انتقام بگیرد. در واقع دشمن هم فقط همین صراحت در رفتار و قاطعیت را می‌فهمد و لاغیر. و این جدای از انتقام‌های خرد و کلانی‌ست که محبان جهانی سلیمانی در گوشه گوشه‌ی منطقه و جهان از خرد و کلان ایالات متحده می‌گیرند...
 

فرض کنید شهید حججی یا سایر شهدای مظلوم مدافع حرم هم‌کلاسی شما یا هم‌محلی‌تان بود. فرض کنید یک عمر در کنار او بودید و ناگهان با آن تصویر عجیب شورانگیز مواجه می‌شدید. فرض کنید اصلا کل ماجرا در یک روستای دورافتاده و در بین یک جامعه محدود رخ داده بود... به نظر شما در این حالت چه بر سر بازمانده‌ها و مطلعین می‌آمد. مثلا اگر کل این واقعه از آغاز تا انجام‌ش در دل یک روستا، به دور از رسانه‌ها و تبلیغات و ... رخ می‌داد چه می‌شد؟ قطعا زندگی خیلی‌ها را متحول می‌کرد.. آینده مردم روستا را عوض می‌کرد. تاریخ‌شان را به بازی می‌گرفت. اسطوره‌ها و داستان‌های‌شان را برای سده‌ها شاید تغییر می‌داد. چنین حادته‌ای چنان از «کیفیت» برخوردار بود که جهان پیرامون خودش را به کل تغییر دهد و زمان را به بعد و قبل خودش افراز کند...

اما حالا چه شده؟ رسانه‌ها خروار خروار خبر و حواشی واقعه را منتشر می‌کنند. همه مطلع شده‌اند. همه دارند در مورد شهید حججی، شهدای مدافع حرم، باید و نباید این دفاع، مظلومیت مدافعان حریم اسلام و چه و چه حرف می‌زنند. اما واقعا چه‌قدر زندگی‌ها تغییر می‌کند یا چه‌قدر مسیرها عوض می‌شود؟! چه‌قدر زمان برای ما به بعد و قبل این واقعه‌ و چنین واقعه‌های عظیمی تقسیم می‌شود. ما به جای ارتباط واقعی و نزدیک با مساله، در «کمیت»ی عجیب موضوع را حل و فصل می‌کنیم. خبرهای متعدد، پست‌های اینستاگرامی پراحساس، یادداشت‌های تجلیلی، حتی استقبال‌های شورانگیز از خانواده شهید، حتی‌تر اختصاص تریبون‌های متعدد جمعه و جماعات به مساله.... اما چیزی تغییر نمی‌کند. چیزی واقعا بین ما تغییر نمی‌کند. یک شور هرچند باشور اما زمان‌مند و فروکش‌کردنی‌ست. شگفت‌آورتر آن‌که حتی چنان کمیت را بالا می‌بریم که برای نزدیکان و صاحبان تاثیر پیرامون شهید نیز گاهی موضوع را کم‌عمق می‌کنیم. شوری که تنها کفی‌ست روی اقیانوس کیفیت حادثه. «فاما الزبد فیذهب جفاء...»