یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه هنر» ثبت شده است

ما در فضای هنر، در دانش‌گاه و حرفه‌ و رسانه‌ و... و در تنفس این‌ها با دو تعبیر روبه‌رو هستیم. «هنر» و طراحی.
هنر (Art) و طراحی (Design) آن قدر کنار هم می‌آیند و نام دانش‌گاه‌ها و مراکز آموزشی و بنیادهای فرهنگی را شکل می‌دهند، که گاهی جدایی ناپذیر می‌شوند و احتمالا خیلی‌ها هم این دو را یکی می‌گیرند. برخی هم اصلا معانی دیگری با گفتن این کلمات منظور می‌کنند. مثلا خیلی‌ها هنر را یک «ذوق» می‌بینند و طراحی را «ترسیم چیزی از جهان واقع» می‌فهمند.
در واقع این کلمات به خصوص در زبان ما فارسی، آمیخته‌ی معانی متعددی است و سخت می‌شود یک معنای خاص را برای هر کدام توضیح داد. و البته من می‌خواهم در این چند خط همین کار را بکنم. اول بگذارید لب کلام را بگویم:
هنر در زبان جهانی امروز یک تقلای آگاهانه -و عموما زیباشناسانه- برای پاسخ به یک دغدغه درونی‌ست و
طراحی در زبان جهانی امروز یک تقلای آگاهانه - و عموما زیباشناسانه- برای پاسخ به یک صورت مساله بیرونی‌ست.
حالا این‌ها یعنی چه و ما در نسبت با این دو داریم چه می‌کنیم؟ بگذارید کمی توضیح بدهم.

اولین برخورد ما واقعا برخورد بود؛ روز اول دانشگاه هنر، کلاس درک و بیان. من که سر پرسودا و غرور جوانی داشتم مقابلش بلند شدم و دعوای مفصلی کردم...
اما مرد نازنین و خاکی قصه اصلا گویا بهش برنخورد.... دست پاچگی چهار استاد عزیز دیگر کلاس را در مهار من مهار کرد و مهربانانه آتشم را هم به آب لبخند فرونشاند...
همین برخورد تند نخست من و آرامش او بود که صمیمانه در دلم نشاندش و شاید او را هم به همدمی این جوان سرکش علاقه مند کرد. 
بارها در خلوت اطراف کلاس و بازدید و رفت و آمد و ... کنارم می کشید و درددل می کردیم. از زمانه می گفت و از شعرهایش می خواند؛ شعر هایی که مهم تر از صنایع ادبی حس داشت...
یادش به خیر شعر پر حسی که برای علی بن ابی طالب امام مردان تاریخ گفته بود و با خواندنش اشک در چشمش غلطید...
بارها بعد از آن سال ها گفتم که اگر می دانستم محمدابراهیم جعفری که بود جرات نمی کردم آن روز اول بلند شوم... فکر کنم او هم خوب فهمیده بود جاهلی این بچه دانشجوی روز اولی را...
خدایش بیامرزد

محمدابراهیمـجعفری.jpg

اربعین چهارسال پیش بود؛ در بحبوحه‌های راه نجف کربلا، وقتی اختلاف محسوس پوشش و ظاهرمان سوال مردم را برمی‌انگیخت و وقتی هدایای هنری و طراحی‌شده‌مان برای‌شان وجد به هم‌راه داشت، برای معرفی خودمان به هزاران نفر با افتخار در جواب این که از کجا آمده‌اید؟ می‌گفتیم «جامعه الفن بالطهران» و در جواب ده‌ها کاروان اروپایی و آسیایی -که تقریبا باورشان نمی‌شد این هیبت عالی کاروان هیئت هنر را که از ایران باشد- وقتی سوال می‌کردند از کجا آمده‌اید؟! می‌گفتیم «Tehran; University of Art» و شوق و ابهام پرشان می‌کرد که مگر چنین چیزی هم وجود دارد؟! و این قدر با شکوه!!؟

همان‌جا به برادر بزرگ‌م علی آقا -گرافیست خوش نام و دانش‌جوی سال‌های ۸۲ تا ۸۷ دانش‌گاه هنر- گفتم به نظر شما چقدر باید هزینه می‌کرد کشور یا نه حتی همین دانش‌گاه هنر خودمان چقدر باید هزینه می‌کرد تا نام خودش را به سه زبان زنده دنیا در بین ۲۰ میلیون انسان شریف این چنین جا بیاندازد!؟ این قدرت بزرگ نه از آن ما بچه‌‌های این سال‌های دانش‌گاه هنر که به تمامه و بی‌ابهام از آن صاحب این حماسه بود و ما کاسب‌کاران خوش‌به‌حال و خوش‌تقدیر این خوان کرم بزرگ. مانند بچه‌پول‌دارهایی بودیم که انگار از خوش حادثه در زمانه‌ای به بلوغ رسیده‌بودیم که ثروت هنگفتی در انتظار ما باشد.. هیئت هنر همه ثروت ما بود در این سال‌های زندگی با هنر. #هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

دانش‌گاه‌های معتبر دنیا هر کدام کانون‌هایی، کلاب‌هایی، جشن‌واره‌ها و بیینال‌هایی فراتر از برنامه‌های مرسوم و جاری خودشان دارند تا قدیمی‌های دانش‌گاه را هم هم‌واره خانواده خودشان بدانند و جامعه قدرت‌مند خودشان را بازتعریف کنند. یادم هست همین چند وقت پیش دانش‌گاه نه چندان معتبر کلدونین گلاسکو (نه آن دانش‌گاه معتبر گلاسگو معروف) محض این که یکی از دانش‌آموخته‌گان‌ش رئیس جمهور کشوری دیگر شده است تبریک رسمی ابزار کرد. این طور دانش‌گاه‌های حتی کم اهمیت جهان هم برای خود سوابق دانش‌آموخته‌گان را مایه عزت و بزرگی و افتخار می‌بینند. بودجه‌های وسیعی خرج این جامعه‌سازی گسترده در جهان امروز می‌شود. وقتی به داخل کشور نگاه می‌کنیم تقریبا کم‌تر دانش‌گاهی از کشور ما هنوز به این سطح از بلوغ رسیده است. اگر موشکافانه‌تر نگاه کنیم به جز ساختار، کم‌تر دانش‌جویانی هم به این بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که چنین جامعه وسیعی را در پیرامون یک دانش‌گاه بتوانند تصور کنند و ارزش‌ها و قدرت‌هایی که این میان تولید می‌شود را پاس بدارند. ما در ایران مفهوم دانش‌جو و دانش‌آموخته را ابدا کنار هم به کار نمی بریم. در حالی که دانش‌آموخته یک دانش‌گاه، سفیر و نماینده آن دانش‌گاه می‌شد اگر می‌گذاشتیم...

این سال‌ها مدام به این فکر می‌کنم که چه طور هیئت هنر رشته اتصال من یعنی فارغ‌التحصیل و دانش‌آموخته سال‌های ۸۵ تا ۸۹ دانش‌گاه هنر را با دانش‌گاه‌م وصل کرده است و نمی‌گذارد که ببرد... این خدمت بزرگ چقدر ارزش ریالی و معنوی دارد؟ جامعه بزرگی از دانش‌جویان و  دانش‌آموخته‌گان دانش‌گاه هنر در کنار جامعه بزرگ‌تری از دانش‌جویان و دانش‌آموخته‌گان هنر...چقدر باید تلاش می‌کردیم تا چنین جامعه بزرگی بسازیم؟! کاری که به لطف سفره محبت حسین (ع) این‌ سال‌ها انجام شد و هر روز نو به نو می‌شود...#هیئت_هنر_دوست_داشتنی_ما

***

خدا رو شکر که دوباره شروع شد.... کم کم خودمان هم داشتیم سرد و بی‌تفاوت می‌شدیم انگار... سعی می‌کنیم در خود جلسه یک توضیحی از چرایی این تاخیر بدهیم. جلسه بیست و سوم, باز هم در سالن فارابی دانش‌کده هنرهای کاربردی دانش‌گاه هنر برگزار خواهد شد.

جلسه بیست‌و‌سوم حلقه هنر یکشنبه بیست‌و‌هفتم اردی‌بهشت ماه ۹۴، با ارائه و گفت‌گو پیرامون مجموعه پوسترهای «تاقاف» از آثار گرافیکی استودیو سه‌در‌چهار همراه خواهد بود..

این جلسه را یادبودی از هنرمند جوان و انقلابی عزیز، مرحوم حسین احمدی سخا تلقی می‌کنیم که به تازگی از جمع ما رفته‌است.... مرحوم سخا در تدوین مجموعه «تاقاف» نقش موثری داشتند.

 

حدا را شکر اولین جلسه حلقه هنر را برگزار کردیم

حدودا یک ربع با تاخیر در ساعت پنج و ربع بعدظهر در سالن فارابی دانشگاه هنر تهران. با حضور قریب به ۸۰ نفر از هنرمندان و هنردوستان آشنا و ناآشنا.

به آینده جلسات حلقه هنر به شدت امیدوارم. و بخش زیادی از این امید، بر اعتماد به حضور و پیگیری شما بنیان گذاشته شده.... امیدوارم در جلسات آتی حلقه همه شما را ببینیم.

محتوای جلسه اول هم به کمک بچه‌ها و با هم‌راهی صمیمانه‌شان به خوبی در فضای وب منتشر شد

 

برای مشاهده آن‌ها می‌توانید به لینک‌های زیر بروید:

1. فیلم کوتاه «... و دیگر هیچ نبود»

2. تحلیل فیلم کوتاه «... و دیگر هیچ نبود»

3. نیمه‌ی تاریک جلوه‌های ویژه

 از کل دوران تحصیلم در دانشگاه هنر، تنها همین را دارم.

سفری بود به روستایی در شمال طالقان و ما هم قرار بود مثل چهل ‌وپنج نفری که در کاروان مان بودند، برویم  و جست‌وجوگرانه به مطالعه‌ی این روستا و اهلش بپردازیم. و در نظر ما، چه کار عبثی بود کار دوستانم که از قفل درها و سقف ها و دیوارها و ... عکاسی می کردند و متر برمی‌داشتند.

از همان ابتدا با صادق قرار گذاشتیم کاری نکنیم که فردا افسوس بخوریم. رفتیم سراغ تنفس روستا. رفتیم سراغ دردودل مردمان روستا. رفتیم سراغ دل‌های بزرگ و جوانی که در کالبدهای پیر و نحیف جا شده بود.

صحنه هایی را تجربه کردیم که باور کنید به زبان و قلم نمی‌آیند.

صحنه ای از عشق 1400 ساله‌ی جوانی که در قلب پیرمردی نودساله بود؛ هنوز شیرینی ش زیر زبان‌م هست.

کنار پیرمردی نیمه لال نشستیم که آرامش بی نظیرش و اشاره‌اش به آسمان و "برف می آید"ش هنوز دربرم گرفته است. انگار دنیا در تملک‌ش بود.

پیرمرد سیدی را هنوز همراه دارم که بار قمیش بر دوش از بالا می آمد و کنار من و صادق و آن پیرمرد آرام رسید و چیزهایی گفتیم که یقین کردم از من چندصدسالی جوان تر مانده است و حقیقی تر....

 

این مطلب در تاریخ 14 آذر 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

-------------------------------

 

دور دست ها را که بنگری، قافله ی کربلا را می بینی که دوباره بیاید و عاشورایی دیگر در دل سوخته‌گان به پا کند!
عاشورا حادثه‌ای نیست که در موقعیت تاریخی خود بماند.
عاشورا رخ داد تا ندایش را تا اعماق تاریخ برساند و صدای هل من ناصر امام عشق را در گوش جان ها برای همیشه زنده نگاه دارد، و از آن بابت که هیچ کلامی تا با هنر آمیخته نگردد، ماندگار نخواهد بود، هنر یکی از ارکان عاشورا می‌شود.
- هم‌چنان که زیبایی یکی از اولین صفات ایمان در دل‌های مؤمنین است که خداوند متعال فرمود: وَلکِنّ اللهَ حَبَّبَ إلَیکُمُ الایِمانَ وَ زَیَّنَه فِی قُلُوبِِکُم. -
"خدا به زیبایی دین توجه کرده است، هرچند این زیبایی بسیاری از اوقات مخفی است اما از زیبایی‌های آشکار قیمتی‌تر است، هر چه که با هنر ارتباط دارد، از زیبایی گرفته تا خلاقیت، از روش‌های غیرمنظم علمی که در هنر به کار می‌آید و از حادثه‌هایی که در خلق یک اثر هنری شکل می‌گیرند، همه در دل حماسه و واقعه کربلا نهادینه شده اند. "
دقیق تر که نگاه کنی، اصلا هنر اگر چیزی دارد امروز از حماسه ی عاشورای حسین (ع) است!
حماسه خصلت‌هایی در خود دارد که جز با هنر، به ظهور نمی رسد .
اگر کربلا، حماسه‌ای بزرگ در تاریخ حیات بشریت بوده و بالاتر از افسانه‌ها و اساطیر تمدن‌های بشری است، که هست! یقیناً هنر، یکی از بانیان تمامی مجالس پاس‌داشت این حماسه بزرگ است.