یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احمد محبی آشتیانی» ثبت شده است

شگفت‌آور است!
وقتی با آن عظمت‌ت کودکی را در آغوش می‌کشی و با آن‌ها شوخی می‌کنی. تو یک جهان را بر پا ایستانیده بودی و حالا کنار بچه‌ها نشسته‌ای!؟
شبیه مفاهیمی هستی چونان عمیق‌ و وسیع که هرکس انگار هر چه توصیف می‌کند فقط گوشه‌ای را آشکار می‌کند.
اصلا کافی‌ست هر کس از تو تنها یک تصویر دیده باشد تا آشوب شود؛ هر کس از یک تصویر تو بخواهد توصیف‌ت کند جنگی بزرگ برپا می‌شود و در تعریف تو در گل مانند. هر تصویر تو به تنهایی یک داستان بلند است و تو چه طور این همه داستان متناقض را کنار هم ساخته‌ای!؟
تو امام آن‌ها بودی که در اوج پیری و عصمت، هنوز می‌فهمند!
تو برای ما جمع نقیض‌ها بودی! جمع ناممکن‌ها...تو بهانه‌ای بودی که اگر نبود اصلا داستان اولیای خدا را افسانه و قصه می دیدیم اگر تو را نمی‌دیدیم! مثل خیلی ها که افسانه و قصه می‌بینند چون نخواستند تو را ببیند.
تو ما را راه بردی تا کوچه‌های مدینه تاریخ. تا دارالعماره کوفه. تا غربت چادرهای اردوگاه حسن؛ وقتی جام زهر نوشیدی...
.
تو آمدی که ما را آزاد کنی اما اسیر کردی.....
.
بت من شکستی و خود شده‌ای بت من؛ بت من! تو چه بت شکنی
فکان لانت کبیرهم فکسرتهم بید قمن

lgvh_امام-خمینی-کودکان.jpg
 

این مطلب در تاریخ 12 بهمن 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.

-------------------imam-khomeini.jpg (200×342)

بچه های سمپاد خوب می شناسندش!

 

بعضی مریدش بودند حتی!

ولی من تنها از پس چند شعر و یک نام می شناسمش!

احمد محبی آشتیانی.
کسی که با چند شعر و تنها چند شعر خوب می فهمی اش! که عاشق است اما نه عاشق هر کسی....
احمد محبی آشتیانی -حداقل آن محبی آشتیانی جوانی که در پس اشعارش می شناسمش- عاشق پیرمردی هشتاد ساله است؛
نه فقط احمد که بسیاری از هم‌نسلان‌ش هم دل و دین در گرو محراب ابروی همین پیرمرد عاشق هشتاد ساله باخته اند؛
نه هم‌نسلان احمد که تا دنیا دنیاست ، پیرمرد عاشق سرگشته فراوان دارد.....