یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

یانون

گاه‌نوشته‌های یا.نون

۴۱ مطلب با موضوع «نقدنوشته» ثبت شده است

کرونا این روزها نفس همه را گرفته است! برخی‌ها را روی تخت بیمارستان و برخی را تا گلوگاه ترس و در دل قرنطینه‌های خانه‌گی...
کرونا دارد با لایه‌های مختلف جامعه ما کنش می‌کند. مدارس و دانش‌گاه‌ها و ادارات را به تعطیلی کشانده، دید و بازدید و دورهمی‌ها را محدود کرده‌، حتی مناسک اجتماعی مقدس را کم‌رنگ کرده... خلاصه پیر و جوان، زن و مرد، مذهبی و غیرمذهبی، موافق و مخالف همه را به چالش کشانده است. بله کرونا ویروس است و در عین وحدانیت ناب، به وظیفه، این رنگ‌ها را نمی‌شناسد. حتی ایران و غیر ایران نمی‌شناسد که حالا ضدانقلاب از خودباخته و سودازده هم بتواند روی موج آن سوار بشود؛ هر قدر هم که تلاش کنند.
کرونا یک بحران جهانی شده و کم‌تر کشوری است که درگیرش نباشد؛ هرچند همه صادقانه مانند ایران ابعاد حادثه را فاش نکنند.
اما کرونا -که سازمان‌های جهانی برای حذف بار فرهنگی خاص آن، نام علمی کووید۱۹ را به نام چینی‌ش ترجیح داده‌اند- واقعا این طور که داریم عرصه را به آن می‌بازیم خطرناک است؟
کرونا یک کنشی با «خودی» ما در واحد «فرد» دارد و یک کنشی با «خودی» ما در واحد «جمع»!
او دقیقا می‌داند با فرد و جمع ما چه کند! اما ما هم متوجه هستیم که در این دو واحد چه باید بکنیم؟ من فکر می‌کنم این میان خلط این دو عرصه دارد کار دست ما می‌دهد:


مجلس باید جوان باشد یا پیر؟ می‌توانی بگویی پیرها چه گلی به سر ما زده‌اند که حالا دوباره این دوگانه را مطرح می‌کنی؟! اما مگر از کار جوان‌ها چقدر مطمئنی که حالا می‌خواهی تصمیم‌گیری انقلاب را به دست‌شان بسپاری؟! یعنی دو طرف این معادله به اندازه‌ی مشخصی نامعینی دارد و بد نیست بیش‌تر در مورد این فکر کنیم.
جوان در خودش نیرویی دارد که تغییرات را ساده‌تر می‌کند. جوان آینده دارد. جوان میراث‌دار فردای این کشور است. برای همین هرچه پیرترها مصلحت‌اندیشی می‌کنند، جوان‌ترها بی‌کله و بی‌پروا حرکت می‌کنند؛ می‌روند تا آینده را بسازند....این شورانگیز نیست؟! فریبا نیست؟ آدم را سر کیف نمی‌آورد؟ به خصوص که حالا چهار دهه است که جوان‌هایی پیر شدند و عرصه جولان به جوان‌ترهای بعد از خودشان ندادند و حالا به قاعده یک سهم‌خواهی طبیعی تمدنی فرصت جوان‌ترهایی دیگرست!
اما این‌ها همه تصویری در خلا است و با واقعیت میدان فرق دارد. حداقل آن‌طور که بشود به این اعتماد کرد تطبیق ندارد.

خاطرات همیشه هستند. مناسبت‌ها وجود دارند و اصلا زندگی همین طوری پذیرفته و شیرین می‌شود.
اما چه قدر می‌شود و باید جامعه را بر مدار مناسبت‌ها مدیریت کرد؟ مسأله این است که ما در کشور خیلی زیاد مناسبت‌زده شده‌ایم. به این می‌گویم «مناسبت‌گرایی».
من فکر می‌کنم مناسبت‌گرایی امروز ما، فرهنگی‌ست که ته‌نشین فرهنگ ایرانی ضرب در سال‌های انقلاب و دفاع روی کشور ماست.
حتی شاید عقب‌تر؛ شیعه برای عرض وجود در پس تاریخی که در آن هیچ وقت «متن» نبوده است نیاز به مناسبت داشته است. و اصلا وقتی «حاشیه» و اقلیت هستی مناسبت شاید بزرگ‌ترین «دستاویز پیاپی ماندن» است.
مناسبت اجازه می‌دهد تا به جای یک حرکت ممتد و آرام و مستقر، روی لحظه‌هایی پرشور و هیجان تمرکز کنی. لختی فکر مفید بودن سرشار داشته باشی و همه کارهای دیگر را کنار بگذاری. معطوف هدفی کوتاه‌مدت باشی.
مناسبت‌گرایی فکر بلندمدت نمی‌خواهد، فردای مناسبت مهم نیست. مناسبت‌گرایی حتی خیلی خیال دیروز هم نمی‌خواهد. در مناسبت، مدیریت روی‌داد مهم است. مهم همین لحظه‌هاست که باید درست سپری شود.
ما امروز شاهد تمرکز بر مناسبت در کشور هستیم.

تابعیت حق می‌آورد و وظیفه!
وقتی اهل یک کشور هستی انتظار داری آن کشور تو را دریابد و کمک‌ زندگی‌ت باشد و در قبال آن هم خود را به خدمت اصول آن کشور وامی‌داری.
اما وقتی اهل دو کشور باشی مسأله یک جوری قابل مدیریت است.
می‌توانی مثلا تمام انتطارات‌ت را به یک کشور ببری و تمام خدمات‌ت را به دیگری!
می‌توانی از یکی پول دربیاوری و در دیگری خرج کنی!
می‌توانی در یکی زمین داشته باشی و در دیگری زمان بگذرانی.
در یکی هویت‌ت را قاب کنی و به دیوار بزنی و در دیگری بی‌هویت و فرهنگی فقط به لذت بیش‌تر فکر کنی.
تازه وقتی از یکی به دیگری رفتی نق بزنی و وقتی برگشتی افسانه بگویی و اگر هم در یکی بدنه‌ی مدیریتی خاضعی باشد، اصلا از آفیسری فلان دانشگاه دست دوم و سوم یکی بیایی و این جا یک‌شبه هیبت علمی دانشگاه مطرح این ور شوی....انگار دو تابعیتی تمام بچه‌زرنگی‌ست!
اهل دو کشور بودن صورت رسمی و عمیق دورویی‌ست و این در اخلاق خلاصه نمی‌شود. این عمیقأ به مسائل کشور و مصالح یک بوم ارتباط پیدا می‌کند.

ما در فضای هنر، در دانش‌گاه و حرفه‌ و رسانه‌ و... و در تنفس این‌ها با دو تعبیر روبه‌رو هستیم. «هنر» و طراحی.
هنر (Art) و طراحی (Design) آن قدر کنار هم می‌آیند و نام دانش‌گاه‌ها و مراکز آموزشی و بنیادهای فرهنگی را شکل می‌دهند، که گاهی جدایی ناپذیر می‌شوند و احتمالا خیلی‌ها هم این دو را یکی می‌گیرند. برخی هم اصلا معانی دیگری با گفتن این کلمات منظور می‌کنند. مثلا خیلی‌ها هنر را یک «ذوق» می‌بینند و طراحی را «ترسیم چیزی از جهان واقع» می‌فهمند.
در واقع این کلمات به خصوص در زبان ما فارسی، آمیخته‌ی معانی متعددی است و سخت می‌شود یک معنای خاص را برای هر کدام توضیح داد. و البته من می‌خواهم در این چند خط همین کار را بکنم. اول بگذارید لب کلام را بگویم:
هنر در زبان جهانی امروز یک تقلای آگاهانه -و عموما زیباشناسانه- برای پاسخ به یک دغدغه درونی‌ست و
طراحی در زبان جهانی امروز یک تقلای آگاهانه - و عموما زیباشناسانه- برای پاسخ به یک صورت مساله بیرونی‌ست.
حالا این‌ها یعنی چه و ما در نسبت با این دو داریم چه می‌کنیم؟ بگذارید کمی توضیح بدهم.

بنزین گران شد.
وضعیت معاش امت متوسط و محروم بیش از پیش دچار ابهام و سردرگمی‌ شد. خیابان‌های تهران و بسیاری از شهرهای ایران مقارن با برف پائیزی و زیبای پایتخت با طعم اعتراض مسدود شد. اخبار متعدد تخریب‌ها و آشوب‌ها و ... دل خیلی از دوست‌داران کشور و انقلاب را لرزاند. و البته هزینه‌های روانی اقدام ناگهانی دولت در شب میلاد نبی اکرم (ص) خیلی بیش‌تر از هزینه‌‌های تخریب‌ها و اعتراضات بود. این‌ها اما باعث شد تا رویه‌های تصمیم‌گیری این روزهای کشور را جدی‌تر بگیریم و دل‌مان برای «جمهوریت» در حال زوال‌مان به تپش بیافتد.
در خبرها و گفت‌گوهای خبری مشخص شد که این تصمیم از اساس تصمیم دولت نیست بلکه تصمیم «شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوای سه‌گانه» بوده است. شورایی که براساس یک صحبت نقل شده از رهبری و به تلقی سران قوا برای عملیاتی کردن راه‌بردهای اقتصادی کشور در دوران تحریم شکل گرفته است. یعنی آمده که مثلا کار جهادی کند و ضعف ساختار را جبران کند.
اما همه مشکلات ظاهرا در همین جاست و حالا با حرکت ناگهانی این شورای خودخوانده، سوال از چرایی وجود این شورا می‌تواند قوت بگیرد.

Displaying «شورای عالی» یا «جمهوریت»

برخی پاسخ‌ها که در تاریخ تکرار می‌شوند، چند تفسیر محتمل دارند. یا تنها پاسخ ممکن به شرایطی مشترک هستند، یا پاسخی اتفاقی اما مشابه هستند و یا از یک جای مشترکی ریشه گرفته‌اند.
وقتی پاسخی خیلی ساده است، راحت‌تر می‌توانیم آن را اتفاقی بدانیم یا وقتی شرایطی خیلی روشن باشد خیلی سخت نیست که پیش‌بینی جوابی مشخص برای آن داشته باشیم. اما در برخورد با شرایطی پیچیده و در مواجهه با پاسخ‌هایی غیرساده تنها گزینه منطقی جست‌وجو از سرچشمه‌های مشترک میان دو تاریخ است. مثلا چه؟
تخت‌گاه لودویسی یک سنگ مرمر بزرگ تراشیده شده است که متعلق به فرمان‌روایی یونانی غربی در حدود ۴۶۰ قبل از میلاد است.
بر سه جبهه‌ی چپ و راست و پشت این سنگ بزرگ، سه نقش برجسته‌ی بسیار مهم کنده‌کاری شده که فعلا به نقش پشت تخت کاری ندارم هرچند اهمیت بسیاری دارد. اما بر سمت راست آن زن جوانی نشسته که تمام قد با چادری - درست مثل چادر زنان ما - پوشیده و دارد عودی مقدس را در کمال احترام و مراقبه و فکر آماده می‌کند. در مقابل در سمت چپ زنی عریان را داریم که بی‌پروا پا روی پا انداخته و در حال نواختن سازی سنتی به نام آلوس است.

Displaying دوشیزگان لودویسی - برخ... Displaying دوشیزگان لودویسی - برخ...

آب‌ هر شهر و دیاری را مدتی بنوشی طبع‌ت و خلق‌ت عوض می‌شود! این مثل بین ما معروف است.
چند ماه پیش برنامه‌ی شب معماری توسط گروهی معمار جوان و علاقه‌مند از شبکه چهار سیما به روی آنتن رفت. سردبیر و برگزارکننده برنامه چنان پرشور و انقلابی به مقوله معماری نگاه می‌کردند و آمده بودند تا در تراز انقلاب اسلامی روی آنتن زنده شبکه چهار کارنامه ۴۰ ساله معماری معاصر را به نقد و بررسی بکشند و چراغ راه آینده باشند... آن قدرکه لازم بود حتی گاهی مصلحت‌طلبانه بگوییم برادر کمی آرام‌تر! گام به گام!

هر اثری تعامل یا تجربه گفت‌گوی دو چیز است. یک آن فکر و اندیشه‌ای که پشت اثر است و ایده می‌گوییم‌ش و دیگری مجرایی که آن اندیشه یا ایده خودش را از طریق آن به ما نشان می‌دهد که رسانه یا مدیا می‌خوانیم‌ش. این رسانه می‌تواند از ابزار و مواد و بستر گرفته تا سبک و سیاق و هندسه و کلمات و آوا و ... باشد. شکل گیری آثار هنری را همیشه می‌شود در ضرب این دو یا بهتر بگویم در فهم این گفت‌گو فهم کرد؛ و حتی تاریخ هنر را.

امور عالم محسوس و فراتر از آن یعنی عوالم مثال و عقل و حضور (یا بگو دنیا و برزخ و قیامت و بعد از آن) بر پایه‌ی اصول و قراردادهایی هستند که گاهی از آن حیث که دست ما نیستند آن‌ها را سنت الهی و به قرائت‌هایی دیگر کیهانی می‌خوانیم و گاهی از آن حیث که روابط‌‌شان را درک نمی‌کنیم اصل می‌دانیم‌شان و گاهی هم که روابط‌‌شان را درک می‌کنیم، فیزیک و قاعده و علم ... می‌بینیم‌شان. 

در هر صورت جهان ما چه در سطح محسوس و چه فراتر از آن واقعیاتی دارد و حقیقیاتی که همه بالاتر از وجود هستند. یعنی هستند و به شرف همین «هست بودن» مورد اعتنا هستند! 

فانتزی اما امری غیرواقعی‌ست. شاید بتوان گفت ریشه در واقعیت دارد اما توهم هنرمندانه آن را اصالت می‌دهد که با خیال فرق دارد. فانتزی اگرچه فرم دارد و به واسطه همین فرم‌ش سطحی از وجود را دارد اما به واسطه نفی همان روابط واقعی و حقیقی، غیرواقعی تلقی می‌شود. فانتزی مرزهای روابط واقعی و علی و معلولی را در می‌نوردد و از این حیث در بند واقعیت گرفتار نمی‌شود. چه بسا که به همین دلیل برای بیان برخی ایده‌ها، مدیای فانتزی مدیایی کارآمدتر خواهد بود. از سوی دیگر افسار فانتزی به دست هنرمند است و در واقع فانتزی عرصه تاختن هوس هنرمندانه و فرار از رویارویی با واقعیات و اصل‌ها و ایده‌های ازلی و آداب و قوانین اجتماعی و بایدها و نباید‌ها و سبک‌ها و ... و هر نوع ذات‌گرایی یا شبه ‌ذات‌گرایی‌ست که بخواهد به نوعی هوس و خیال را محدود کند. فانتزی از این حیث که در محدوده‌ی توان اوهام بشری‌ست و امکان توهم دارد بهره از وجود دارد اما از همین حیث در بهره‌ای به مراتب پایین‌تر از سایر سطوح وجود قرار می‌گیرد. فانتزی به سطحی از روابط می‌پردازد که در محسوس و فراتر از آن نیست و با اتمام جهان حس تمام می‌شود. مرز فانتزی با خیال اگرچه اندک است اما مرزی این میان هست.

فانتزی از این منظر که در کار ارضای نفس و توهم هنرمندانه است، کم‌تر مدیای مناسبی برای بیان «امور واقعی» است، حالا تصور کنید این فانتزی بخواهد به مرز حقیقیات یعنی در ترازی بالاتر از واقعیات محسوس هم وارد بشود! مدیای فانتزی به همین دلیل کم‌تر توان آن را دارد تا امری واقعی یا حقیقی را تبیین کند! و کاش این بود! مدیای فانتزی به همان دلیل که در خارج از واقع و به نوعی در زیر واقعیت واقع است، در بیان واقعیت حتی از واقعیت هم کم می‌کند. تصویری واژگون می‌دهد که حتی همان معرفت واقعی را از ما می‌گیرد چه برسد به این که در کار حقایق درآید. این زمان احتمالا باید منتظر واژگونی عمیق معانی و هبوط (نخوانید نزول) هبوط اسف‌ناکی باشیم.

حالا چرا این‌ها را گفتم!؟ دوستان خوبم در هیئت هنر (هیئت محبین اهل بیت (ع) دانش‌جویان و دانش‌آموخته‌گان هنر) که به حق این سال‌ها، پرانرژی‌ترین مرجع زایش هنرهای عاشورایی کشور بوده و هست، هر ساله در آستانه برگزاری روی‌داد معروف سوگ‌واره هنر و حماسه‌، از پوستر اعلان این سوگ‌واره پرده برمی‌دارند. پیش‌تر نمونه‌های موفق و عالی از این پوستر اعلان‌ها نیز توسط هیئت هنر عرضه شده است که این‌جا یا این جا می‌توانید برخی را ببینید. این پوسترها اگرچه در ترازهای مختلف هنری قابل نقد و تحلیل هستند اما هر کدام نمونه‌ای قابل بحث و عالی از طراحی پوستر عاشورایی به شمار می‌آیند.

هیئت هنر به تازگی جدیدترین پوستر برنامه سوگ‌واره هنر و حماسه را منتشر کرده است؛ پوستری که بر خلاف بسیاری از تجربه‌های قبلی محل بحث فراوان است و برای منی که هرچه دارد از هیئت هنر دارد، سخت است اگر درباره‌ش حرف نزنم.

معماری هر دوره، پژواک زندگی مردم زمان است. اما آن‌چه که در تاریخ از معماری‌ یک دوره می‌ماند عموما بخش محدودی از عرصه معماری‌ست که توسط حکومت‌ها یا قدرت‌های منطقه‌ای یا اربابان ثروت و ... طرح‌ریزی و اجرا می‌شود. معماری بدنه مردمی هر زمان، به دلیل عدم برخورداری از کیفیت ساخت، ابعاد کوچک و تغییر ذائقه‌ها و ...، خیلی زود جای خود را به آثار نسل بعد می‌دهد و این میان پروژه‌هایی که به لحاظ وسعت و کیفیت و تاثیرگذاری فراتر از زمان خود بازی می‌کنند چندان نیستند. همین امروز اگر به گذشته برگردیم، آثار معماری محدودی برای ما مانده است که اگر تاریخ هر کدام را مرور کنیم می‌بینیم همه برخوردار از حمایت حکومت‌ها یا در مواردی مانند محدود خانه‌های قدیمی سه سده اخیر، برخوردار از قدرت خاندان‌های متمول زمان خود هستند و یا به دلیلی قدرت‌مند نظیر مذهب مانند مساجد، در هاله‌ای از قدس یا حفاظت قرارگرفته‌اند. حکومت‌های هر زمان، اگر نگاهی وسیع‌تر به تاریخ و تمدن داشته باشند، حداقل روی این آثار بزرگ زمان خود توجه دوچندان خواهند داشت.

kz6x_b5bad7e8-3bb9-43c2-aab3-6d724e0abebf.jpg

بازار کهنه قم؛ ماندگار در پس قدرت سرمایه سنت در ارتباط کامل و احترام به زندگی پیرامونی

پروژه ایران مال که به کارفرمایی بانک آینده و در واقع خانواده انصاری ( با حضور چهره‌ی شاخصی چون علی انصاری) در حال ساخت و ساز است در زمینی به مساحت حدودی ۳۰ هکتار و با زیربنایی در حدود ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار مترمربع تعریف شده است! اهل فن معماری و آن‌هایی که به نحوی با ساخت‌وساز سروکار دارند خوب می‌دانند که این عدد چقدر بزرگ است!