- ۱۸ آذر ۹۰ ، ۰۸:۴۱
- ۹ نظر
این مطلب در تاریخ 5 بهمن 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
-------------------------
این مطلب در تاریخ 5 بهمن 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
-------------------------
این مطلب در تاریخ 27 دی 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
-------------------------------
این کمیک، تحولات ماشین بتمن رو در یه پرده به نمایش گذاشته! کار خوبی شده و گرچه شاید به هدف این نذاشتنش که ما بشینیم و به استنادش، از غرب بد بگیم اما حالا که میشه گفت، چرا نگیم!!؟ :)
نگاه کنید :
این مطلب در تاریخ 25 دی 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
----------------------
این مطلب در تاریخ 22 دی 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
-----------------------
واقعا چه تفاوت عمده ای میان تاریخ مستند و داستان تاریخی وجود دارد که این چنین برای اثبات ضرورت بازتعریف محتوای تاریخ هنر و تمدن، از این نقطه آغاز میکنیم؟ چه ضرورتی دارد که ریشهی این بحث را در این خاک بنا نهیم ؟
آنچه موجب این آغاز میگردد، تمایل این نگاشته و سلسله بحثها به همزبانی با بشر معاصر و تکیه بر نقاط مشترک است. می توان فریاد زد یا نوشت که من این را قبول ندارم، اما بیشک این اعتقاد هر چند درست در سطح اعتقادی شخصی میماند، درحالیکه در بازتعریف گفتمانهای موجود، یک طرف قضیه جهان غرب و انسان معاصر است و اگرچه هدف مجابکردن او نیست اما همزبانی با او و حرکت در مسیر مشترکات امری خیر به نظر میآید. قل تعالوا الی کلمه سوا بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا .....
تردید در شیوههای تاریخنگاری، موضوع جدیدی نیست و تنها به حوزههای هنر و معماری محدود نمیشود. اریش فون دنیکن[i] از کسانی است که سیر تاریخ جهان را در کتابهای "ارابه خدایان" و "تاریخ نادرست است"، در دورههای معاصر مورد تردید قرار داد. پیشتر نیز در سالهای میانی قرن بیستم، دستآوردهای دانشمندان نشان میداد که همارزی دقیقی میان کتابهای مشهور تاریخی، و دستاوردهای باستانشناسانه وجود ندارد. افزون بر این، در مورد بخشهای مهمی از تاریخ، نظیر تاریخ باستان، به شهادت تاریخنگاران مشهور نظیر جنسن، اسناد قابل اعتنایی در دست نیست.
تاریخ نگاری امروز، همان طور که در پست قبل و در همین جا نیز اشاره شد، نه در معنای تاریخی اسنادی و غیرقابل خدشه که در معنای تعریف روایتی تاریخیست. در واقع هر مورخ با ملاکی معین، سیر از اسناد تاریخی تا داستان تاریخی را طی میکند و این میزان و ملاک هرچهکه باشد در قالب زبانی روایتگر به نام مورخ بروز ظهور پیدا میکند. مورخ هر معیاری که داشتهباشد، چه آن را علناً بیان کند و چه آن را مخفی بدارد، در پایان روایت خود را از وجه اول تاریخ یعنی اسناد بیان میکند.
این مطلب در تاریخ 19 دی 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
----------------------
این مطلب در تاریخ 4 دی 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
-----------------------
خیلی از افراد اهل ایمان این روزها تا اسم معماری یا هنر اسلامی رو می شنون، سریع تو ذهنشون طاق و قوس و نگاره های اسلیمی نقش می بنده! برا همین وقتی می خوان مثلا معماری رو اسلامی کنن، میان و پنجره های قوسی به کار می برن یا مثلا کاشی فیروزه ای سر در بنا نصب می کنن!
این مطلب در تاریخ 29 آذر 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
-----------------------
سالهای سال است که دنیا درگیر مناقشهای پایانناپذیر بر سر تعریف هنر است و تا همین امروز هم توافق دقیق بر سر آن وجود ندارد؛ این که چه چیزی اثر هنریست و چه چیزی نه!؟ و این که معیار هنریبودن یک چیز چیست!؟
نظریهها به تن پوسانده این مناقشه تا امروز که اینجا مجال طرح نیست. اما نکتهای عجیب این میانه وجود دارد.
با ورود جهان غرب به عصر مدرن خود -مدرن را در معنای مدرن گرفتهام نه در معنای عام به مثابهی امروزی!- کمکم میبینی نقش هنرمند را که در مقابل اثر هنری به نوعی بالا می آید.
حالا هرچهقدر هم که بنشینیم و مثال نقض بیاوریم از هنرهای بدون هنرمند و هنرهای ناخودآگاه قرن بیستم و بیستویکم ، باز هم نمیتوانیم نادیده بگیریم که اهمیت همهی آنها نیز به علت اهمیت نامیست که از هنرمندی معروف در پشت سر خود دارند! شبیه آن تکه پارچهای که پیکاسو قلم رنگش را با آن پاک کردهبود و بعدها به قیمت گزافی به حراج گذاشته شد!!!
دوران مدرن، دوران به بارنشستن درخت انسانمداری رنسانسیست، پس لاجرم نقش انسان از اهمیت بالایی برخوردارست.
حتما مارسل دوشان را شنیده ای! اگرهم نشنیده باشی حالا که شنیدی بگذار برایت بگویم که این جناب مارسل یکی از مهمترین پیشگامان هنر مفهومی عصر مدرن در دنیاست و همین امروز هم یکی از نامآورترین نامها....
این همان مارسلیست که صاحب اثر معروف فواره است؛ مارسل برای یک نمایشگاه هنری، کاسه توالت مردانهای را برداشت و به نامی مستعار امضا کرد و فرستاد! و بعد این اثر شد یکی از نقاط عطف تاریخ هنر مدرن!!!
این مطلب در تاریخ 14 آذر 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
-------------------------------
دور دست ها را که بنگری، قافله ی کربلا را می بینی که دوباره بیاید و عاشورایی دیگر در دل سوختهگان به پا کند!
عاشورا حادثهای نیست که در موقعیت تاریخی خود بماند.
عاشورا رخ داد تا ندایش را تا اعماق تاریخ برساند و صدای هل من ناصر امام عشق را در گوش جان ها برای همیشه زنده نگاه دارد، و از آن بابت که هیچ کلامی تا با هنر آمیخته نگردد، ماندگار نخواهد بود، هنر یکی از ارکان عاشورا میشود.
- همچنان که زیبایی یکی از اولین صفات ایمان در دلهای مؤمنین است که خداوند متعال فرمود: وَلکِنّ اللهَ حَبَّبَ إلَیکُمُ الایِمانَ وَ زَیَّنَه فِی قُلُوبِِکُم. -
"خدا به زیبایی دین توجه کرده است، هرچند این زیبایی بسیاری از اوقات مخفی است اما از زیباییهای آشکار قیمتیتر است، هر چه که با هنر ارتباط دارد، از زیبایی گرفته تا خلاقیت، از روشهای غیرمنظم علمی که در هنر به کار میآید و از حادثههایی که در خلق یک اثر هنری شکل میگیرند، همه در دل حماسه و واقعه کربلا نهادینه شده اند. "
دقیق تر که نگاه کنی، اصلا هنر اگر چیزی دارد امروز از حماسه ی عاشورای حسین (ع) است!
حماسه خصلتهایی در خود دارد که جز با هنر، به ظهور نمی رسد .
اگر کربلا، حماسهای بزرگ در تاریخ حیات بشریت بوده و بالاتر از افسانهها و اساطیر تمدنهای بشری است، که هست! یقیناً هنر، یکی از بانیان تمامی مجالس پاسداشت این حماسه بزرگ است.
این مطلب در تاریخ 12 آذر 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
-------------------------
این مطلب در تاریخ 8 آذر 1389 در وبلاگ قبلی یانون منتشر شده بود و تنها به منظور آرشیو شدن این جا هم منتشرش می کنم.
---------------
جکسون قوطی های رنگ را یکی یکی باز می کرد و روی بوم بزرگی که کف استودیوی کوچکش در منطقه ی مسکونی کوچک اسپرینگ از توابع نیویورک پهن کرده بود، خالی می کرد!
رنگ ها به طور تصادفی روی هم می نشستند و لایه لایه جرم کدر بوم را تشکیل می دادند. این طور جکسون پولاک در طول چند سال عمر اندکش که اندکی از آن را تازه به این کارها مشغول بود، خالق آثاری می شود که 1973، تنها "قطب آبی"ش توسط گالری ملی استرالیا، به قیمت 2 میلیون دلار خریداری می شود!
البته که بعدها بیش از این ها هم می خرند؛ آثار جناب جکسون را، جکسونی که تنها 44 سال زندگی کرد و حتی خواب این فروش های میلیونی را هم نمی دید!
از این که می خرند و چرا می خرند ، بگذریم، اما از این که جکسون چرا چنین می کند به سادگی نمی توان گذشت!