بکش! نفس بکش!
چند روزی اینترنت نبود. روز اولی که قطعش کردمد خیلیهایمان عزا گرفته بودیم. کسبوکارهای اینترنتی همه از کار افتادند؛ هرچند به لطایفالحیل حیاتیهایشان یکی یکی به چرخه برگشتند. کسبوکارهای نوپا و جدید هرچند مبنایی اینترنتی هم نبودند در شوک این بیاینترنتی ناگهان درماندند و همه دو سه روزی انگار به کما رفتند انگار…
در لایه کسبوکارها قطعا این قطع چند روزهی اینترنت همه را دچار مشکل کرد.
اما در لایه زندگی روزمره چی؟ در خانهها و بین خانوادهها چه اتفاق افتاد؟
خیلی میشنویم این روزها که:
- کلی کار عقبمانده این چند روز انجام دادم!
- دیروز بعد مدتها بلاخره کتاب خوندم! آن هم صدوپنجاه صفحه
- کلی زمان اضافه میاریم تو خونه
- می دونستی آسمون تهران هم ستاره داره!؟
- هرچی کار میکنی انگار نمیگذره!
- من یک خواب خیلی عجیب دیشب دیدم!
- من اصلا بعد مدتها بلاخره خواب دیدم!
- -…
- با چند نفر آدم جدید تو خونهام آشنا شدم!
این آخری هرچه قدر طنز باشد اما واقعیت دارد.
اینترنت تمام خالیهای زندگی ما را پر کرده است؛ تا هست زمانِ اضافه نمیآوریم.
برای امور غیرمهمی مثل کتاب خواندن یا صحبت با خانواده یا بغل کردن عمیق فرزندمان یا رفتن به دیدار یک دوست قدیمی یا حتی تلفن زدن به کسی که مدتها ندیدیمش و … زمانی نداریم. هزاران بار در روز برای هم لایک و لاو و سلام و احوالپرسی میفرستیم اما هر لحظه کمتر هم را میشناسیم و اصلا کمتر میفهمیم.
اینترنت تمام لحظات غیراجباری زندگی ما را پر کرده است. اصلا برای همین وسط کارمان به دور از چشم صاحب کار مان مدام شبکههای اجتماعی را چک میکنیم. و اگر صدا همسر و پدر و مادرمان درنیاید تمام لحظات کنار آنها بودن را سر در اینترنت میگذرانیم…
اینترنت کنجیست که هر جا بشود و اجباری نباشد سریع به درونش فرار میکنیم.
اینترنت مُسَکِٓن است یا خواب آور نمیدانم اما سخت ما را معتاد کرده است.
اتفاقا درمان این اعتیاد دقیقا همین چیزی بود که این چند روز بر سر ما آمد. یعنی آوردند. یک شوک!
اصلا کاری به وجوه سیاسی این تصمیم ندارم و کاملا میخواهم از تاثیرات روانی و انسانی این تصمیم بگویم.
ما این چند روز - در کنار. این که اغتشاش نکردیم!- آدمهای بهتری بودیم. بیشتر کتاب خواندیم. بیشتر حرف زدیم. بیشتر شنیدیم. بیشتر هم را فهمیدیم .
حتی فکر میکنم بیشتر فکر کردیم و به چیزهایی توجه کردیم که مدتهاست توجه نکردهایم.
بیشتر هم را بغل کردیم. و بیشتر دوست داشتیم.
ما این چند روز آدمتر بودیم.
و برای این تلنگر باید تشکر کنیم.
من فکر میکنم این درمان میتواند ادامه پیدا کند. مثلا اگر بلند بلند بخواهم فکر کنم :
کشور میتواند یک روز یا حتی دو روز در هفته ، اینترنت را به اینترانت داخلی محدود کند. بگذارد ما نفس بکشیم. بگذارد بیشتر زندگی کنیم.
الان هم نیایی بنویسی کار، کارِ فرهنگ است و مطلقا با اجبار نمیشود! اتفاقا خوب هم میشود و اتفاقا اصلا با فرهنگ نمیشود! تلقی جدایی ابزار از هدف یا مدیا از ایده تلقی کاملا رنگرفته و کم اعتناییست.... تا تلنگر نزنی که از خواب بلند نمیشویم.
من حتی فکر میکنم حاکمیت اشتباه میکند که هزینه پای کارهای فرهنگی میکند. بنر میزند. برنامه میسازد، منبر میرود.... گاهی بن خراب است. بستر خراب است. هزاری که منبر بروی و از اهمیت خانواده و مهربانی و درک مشترک و همزیستی گرفته تا حتی از اهمیت بچهدار شدن و ترمیم نسل و جمعیت و ... بگویی کار همین یکی دو روزی که اینترنت نباشد را نمیکند! بستر که درست شد خودش خیلی چیزها را درست میکند.
دست آخر به تو که اگر حتی از حاکمیتت به قدر حاکمیت اسلام انتظار نداشتی، باز به فکر خودت هستی توصیه میکنم:
حداقل یک دو روزی در هفته، خاموشش کن! نفس بکش!