دوشیزگان لودویسی
برخی پاسخها که در تاریخ تکرار میشوند، چند تفسیر محتمل دارند. یا تنها پاسخ ممکن به شرایطی مشترک هستند، یا پاسخی اتفاقی اما مشابه هستند و یا از یک جای مشترکی ریشه گرفتهاند.
وقتی پاسخی خیلی ساده است، راحتتر میتوانیم آن را اتفاقی بدانیم یا وقتی شرایطی خیلی روشن باشد خیلی سخت نیست که پیشبینی جوابی مشخص برای آن داشته باشیم. اما در برخورد با شرایطی پیچیده و در مواجهه با پاسخهایی غیرساده تنها گزینه منطقی جستوجو از سرچشمههای مشترک میان دو تاریخ است. مثلا چه؟
تختگاه لودویسی یک سنگ مرمر بزرگ تراشیده شده است که متعلق به فرمانروایی یونانی غربی در حدود ۴۶۰ قبل از میلاد است.
بر سه جبههی چپ و راست و پشت این سنگ بزرگ، سه نقش برجستهی بسیار مهم کندهکاری شده که فعلا به نقش پشت تخت کاری ندارم هرچند اهمیت بسیاری دارد. اما بر سمت راست آن زن جوانی نشسته که تمام قد با چادری - درست مثل چادر زنان ما - پوشیده و دارد عودی مقدس را در کمال احترام و مراقبه و فکر آماده میکند. در مقابل در سمت چپ زنی عریان را داریم که بیپروا پا روی پا انداخته و در حال نواختن سازی سنتی به نام آلوس است.
پادشاه هم یک دستش را بر سر این ندیمه و دیگری را بر آن ندیمه میگذارد و پیروزمندانه حکم میکند. پادشاه نماینده حکمت و مکنت است و لاجرم هم عقل ندیمه اوست و هم میل و شهوت در خدمت او.... این تصویر روشن از مفاهیم چپ و راست، آن هم در ۲۵۰۰ سال قبل، برای شما آشنا نیست؟
زن راستی عقل است؛ تقواست، اخلاق است، عفت است و آیین است.
و زن چپی میل است؛ هوس است، بیپرواییست، شهوت است و دنیاست.
این تقارن عجیب و پیچیده تاریخی را چه طور می فهمیم؟ نه شرایط دو زمان یک جور است و نه پاسخ آن قدر ساده و بسیط که نتیجه یک شانس یا اتفاق درنظر گرفته شود!
ما در فارسی «راست» و «راستی» را در الفاظی مشترک صدا میکنیم. انگلیسی زبانها هم به جهت راست و به نیکی میگویند «Right» که در آوا نیز با «راست» در فارسی همراه است. عرب هم «یمن» و «یمین» را دارد.
در فرهنگ نیز راست را تقدم میدهیم. راستدستی بر چپدستی تقدم عددی و فرهنگی دارد. از سمت راست خودمان حرکت میکنیم. نوشتن را از راست شروع میکنیم. یونانی هم از راست مینوشت. عبرانیها هم. عربها هم. فارسها هم. و انگلیسیها اگر از راست نمینویسد تاریخی مشخص دارد که قابل مطالعه است. خلاصه راست در فرهنگ و ادب و تجربه ما هم همین قدر به لحاظ معرفتی با چپ متفاوت است.
اصلا در ادیان ابراهیمی این نسبت میان راست و چپ تعریف شده است.
راست به صالحین اختصاص دارد و چپ به گناهکاران. آداب دینی ادیان ابراهیمی جمله راست را بر چپ مقدم میدارند.
به پای راست بر آستانهی شرف وارد شدن و با چپ خارج شدن. به پهلوی راست خوابیدن....
اصلا بهشت و جهنم با راست و چپ تقسیم میشود و اصحاب یمین و اصحاب شمال....
«راستی» در ادیان ابراهیمی بیشتر است از یک تهرنگ فرهنگی یا یک مناسک شرعی، که یک واقعیت برآمده از جهانبینی و هندسه متصَوَّر برای هستیست.
این تشابه عمیق و این امتداد نمادها جز به وجود سرچشمه مشترک معرفتی قابل توضیح است؟
این پیرنگ قوی فکری و معرفتی که به راحتی نیز از غیب پس خود حرف می زند و در خود هندسه و جهت و حتی فرم دارد از کجاست؟ که در این درجه از اشتراک تمدنی قرار دارد؟
این پیرنگ قوی که در ادیان توحیدی ریشه عمیق دارد و مشخصا از جهان وحدانیت و ذاتپنداری برآمده است، به روشنی اشاره به عمق نفوذ نگاه توحیدی در عرض و طول مکان و زمان دارد.گ و اصلا با خطکشهایی مثل این میشود بهتر تاریخ را خواند.
تاریخ جهان، تاریخ ظهور توحید است به واقع، پس از دیری که تقلا کردند تا بپوشانندش...
پ.ن: راستی چرا تجسم خرد حتی در هزارهها قبل، پوشش کامل راهبگونه است؟ و چرا تجسم شهوت و میل، عریانی؟!
یعنی بدون آن که نیاز باشد زن را به گل و در گوهر و ... تشبیه کنیم تا حجاب را توضیح بدهیم، نمیشد تا بفهمانیم
تا پوشش این قدر کامل نشود، هنوز نمیتواند «سرّ» و «غیب» ی با خود بیاورد که حفظش را تنها مقام زن پذیراست...
- ۹۸/۰۸/۱۷